مبسط
لغت نامه دهخدا
مبسط. [ م َ س َ ] ( ع اِ ) جای فراخ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از محیطالمحیط ).
مبسط. [ م ُ ب َس ْ س َ ] ( ع ص ) گسترده شده. ( ناظم الاطباء ) ( از اشتینگاس ).
مبسط. [ م ُ ب َس ْ س ِ ] ( ع ص ) گسترنده. ( ناظم الاطباء ) ( از اشتینگاس ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید