مبرهن شدن


مترادف مبرهن شدن: ثابت شدن، محقق شدن، مشخص شدن، آشکار شدن، هویدا شدن، واضح شدن، روشن شدن

پیشنهاد کاربران

برابرواژگان هنرهای پنجگانه ( صناعات خمس ) :
فَرنود: بُرهان.
فَرنودیک: بُرهانی.
فَرنودآور: مُبرهِن.
ستیز: جدل.
ستیزیک: جدلیّ.
ستیزگر: مُجادل.
فریب: مغالطه.
فریبیک: مغالطیّ.
...
[مشاهده متن کامل]

فریب گر: مُغالط.
سخنوری: خطابه.
سخنوریک: خطابیّ.
سخنور: خطیب.
سَرواد: شعر.
سَردادیک: شعریّ.
سَروادگو: شاعر.
پارسی توان واژه سازی بالایی دارد: )

محقق شدن ؛ به ثبوت رسیدن. ثابت شدن :
حق نیست مگر که حب حیدر
خیرات بدو شود محقق.
ناصرخسرو.
و اهلیت این امانیت و محرمیت او این اسرار را محقق گشت. ( کلیله و دمنه ) .
آشکار و معلوم شدن.

بپرس