مبرقش. [ م ُ ب َ ق َ ] ( ع ص ) داغدار و لکه دار و رنگارنگ. ( ناظم الاطباء ). منقش به رنگهای گوناگون. رنگارنگ. گوناگون. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : قوقه ٔلعل بر کلاه گوشه نشانده ، در کسوت منقش و قبای مبرقش چون عروسان در حجله و طاوسان در جلوه ، دامن رعنایی در پای کشان می گردید. ( مرزبان نامه ص 170 ) || گل باقلی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || مخلوط. آمیخته. تخلیط شده. ( فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - مزین برنگهای مختلف : ... قوق. لعل بر کلاه گوشه نشانده در کسوت منقش و قبای مبرقش چون عروسان در حجله و طاوسان در جلوه دامن رعنایی در پای کشان می گردید . ۲ - مخلوط آمیخته . ۳ - تخلیط شده ( کلام ) .
فرهنگ معین
(مُ بَ قَ ) [ ع . ] (ص . ) به رنگ های مختلف زینت یافته .