مبدائ

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - جای شروع مقابل مقصد : حرکتی که بواسط. آن از مبدا به مقصد رسند . ۲ - آغاز شروع . ۳ - جای آشکار کردن جمع : مبادی . ۴ - اصل هر شئ جمع : مبادی . ۵ - سبب جمع : مبادی . یا مبدائ ازلی . یا مبدائ اعلی . یا مبدائ اول . ذات حق تعالی . یامبدائ قریب . هر مبدائی که با ذی المبدائ خود فاصل. کمتری داشته باشد قریب است مثلا قوت عامله که محرک عضلات است برای صدور فعل مبدائ قریب است و اجماع که اراد. جازم باشد نسبت به شوق که میل موکد است قریب است و نسبت به قو. عامله بعید است . یا مبدائ کل . ذات حق تعالی که مبدائ المبادی است ۶ - مبدائ اسمائ کلی کون را گویند در مقابل معاد که اسمائ کلی الهی را نامند و آمدن سالک از راه اسمائ کلی کونی بود که مبدائ اوست و رجوع او از راه اسمائ کلی الهی باشد که معاد اوست . یا مبدائ فیاض . یا مبدائ وجود . الف - ذات حق . ب - عقول مجرده . ۷ - نقطه ای که فواصل نقاط دیگر را از آن اندازه گیرند . ۸ - زمانی که فواصل زمانهای دیگر را از آن حساب کنند .

پیشنهاد کاربران

بپرس