تفسیر علمی آیه قرآنی 《ما خلقکم و لا بعثکم الا کنفس واحده 》: خداوند متعال حقیقی و واقعی ( یعنی خدا از دیدگاه علمی و نه از دیدگاه دینی و فلسفی و عرفانی ) در آفرینش اولیه ملکوتی یا آسمانی محتوای هرکدام از
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین، کلیه نفوس نباتی و حیوانی و انسانی را از نفس واحد و بیکران خود و هرکدام را بصورت زوجی در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی آفریده و به هرکدام جاودانگی اهداء نموده است و نه از نفس یک موجود خیالی اوهامی تحت نام آدم . و کالبد های موجودات زنده و غیر زنده را از ذرات چهار بعدی زمانمکان نسبی و ذرات چهار بعدی بیزمانی بیمکانی نسبی ( هردو ابعاد خود وی ) بر رویهم با ماهیت های معکوس و کمیت های مساوی در ابعاد پلانک آفریده و بعد از مرگ، بدن ها را بر نمی انگیزاند بلکه من ها در نفس یا من واحد خود بموازات خواب ژرف و شیرین در طی حالت حالت برزخ به کمک حواس، فهم و عقل بیکران خویش از مشاهده و تجربه عشق و زندگی روئیایی با کمیت و کیفیت بهشت برین برخوردار می نماید تا لحظه بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری دوباره در همین دنیا در مداری برتر. این دنیا در طول سفر دایره وار مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( یعنی مبدء و معاد از دیدگاه علمی و نه دینی ) همیشه بعد از وقوع مهبانگ های هشتم در یک درجه تکاملی برتر از قبل از نو آفریده میشود. لذا پایان عالم یا حالت برزخ، معاد و قیامت کبری و آخرت نمی باشد. با احترام کامل و فرو آوردن سر تعظیم و ابراز تواضع و فروتنی در پیشگاه والای کلیه موئمنین پیرو دین اسلام به ویژه ایرانی لازم به اشاره می دانم که تصویر 《دنیا - برزخ - آخرت 》 حقیقت ندارد. نظریات آنسوا و قندی برای من بسیار جالب و قابل توجه می باشند.
آیه قرآنی " انا الله و انا الیه راجعون " در اصل و ریشه به معنای زیر می باشد : بخش اول این آیه به این معناست که ما انسان ها در مبداء از هستی و جود خداوند و به امر او آفریده شده ایم و نه اینکه از او جدا
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
شده باشیم. بخش دوم به این معناست که ما انسان دوباره به شناخت خداوند نائل خواهیم گردید و نه اینکه در پایان راه به او باز خواهیم گشت. این معانی به یک دلیل بسیار ساده و قابل درک برای همگان حقیقت دارد و غیر قابل انکار و رد می باشد و آن اینکه هستی و وجود خداوند نامتناهی ؛ بیکران و بینهایت اند و هیچ چیزی نمی تواند در خارج از آنها قرار داشته و یا جدا از آنها باشد. لذا ما انسان ها پس از آفریده شدن همیشه در هستی ؛ وجود و پیشگاه خداوند قرار داشته ؛ داریم و خواهیم داشت و خارج از او و جدا و بریده شده از او نیستیم. مبداء و معاد هم یک حالت کلی هستی و وجود می باشند و آنهم برترین حالت بهشتی هستی و وجود، لذا همیشه روی هم قرار داشته ؛ دارند و خواهند داشت و هیچگاه از هم جدا نشده اند. لذا زمانیکه از زبان اندیشمندان دینی می شنویم که می گویند: ما انسان ها به سوی معاد و آخرت در حرکت هستیم ، باید به این نکته بسیار حساس توجه داشته باشیم که این حرکت مکانی نیست بلکه زمانی و آن به این معناست که در پایان سَفَر در همین جا به حالت اولیه کمال ایده آل بهشتی هستی و وجود خواهیم رسید و نه در جای دیگری. و معنای دیگر آن این است که خداوند متعال هم اکنون در همین جا و در همه جاست و نه تنها در آغار و پایان راه، بلکه در وسط راه هم در عین واحد هم وجود واقعی و عینی دارد و هم حضور محض و غیبی. نتیجه اینکه بهترین راهنما و قطب نما برای انسان در جهت شناخت خود ؛ هستی ؛ وجود ؛ جهان و خداوند ، شناخت و دانش علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات محض می باشد و نه معارف دینی ؛ حکمی و فلسفی و عرفانی. اگر یک شب و یا یک روز کلیه آئین ها و ادیان و مذاهب یکباره محو و ناپدید گردند، بر اثر آن به اندازه یک ذره زیر اتمی و یا به قدر کوتاه ترین طول موج نوری بر هستی و وجود بیکران خداوند خراشی وارد نخواهد گردید. بنابراین دین و مذهب شرط لازم باور و ایمان و اعتماد و اطمینان و امید داشتن به خداوند نیستند و هر انسانی مختار است و آزاد و میتواند بدون دین و مذهب به خداوند ایمان و امید داشته باشد. و از همه مهمتر اینکه خداوند متعال بی نیازی مطلق هم هست و به اعمال دست و پا گیر و تلف کننده عمر و وقت و انرژی از قبیل ستایش و پرستش و نیایش و احداث عبادتگاه و قربانی و خدمت و عبادت و طاعت و بندگی از طرف انسان هیچگونه نیازی ندارد و چنین تکالیفی را بر انسان تحمیل ننموده است. این تکالیف توسط بنیانگذاران ادیان و مخترعین یوغ های سبک و سنگین شرایع دینی - مذهبی بر وجود انسان نهاده شده اند و آنهم برای حفظ و زنده نگاه داشتن نام و اثر خویش در ذهن و زبان و خط انسان و بقاء آنها در خاطره و حافظه تاریخ و آنهم با تبعیت و پیروی از نور ظلمانی آتش سوزان شهوت غریزه نام و آوری و شهرت طلبی در سطح زندگی های ایلی ؛ قبیله ای ؛ طایفه ای و قومی در اعصار باستانی و شرایط مختلف تاریخی.
اعتقاد داشتن به خداوند به عنوان مبداء و غایت و خالق جهان حتما به معنای پذیرش نظریه های دینی نباید باشد. هر انسانی از آزادی و اختیار خدادادی بر خوردار است که به خداوند اعتقاد داشته باشد و به او امیدوار باشد، بدون اینکه به یک دین و فرقه مذهبی وابستگی داشته باشد و هرآنچه را که یک دین خاص در قالب اصول و فروع دین تدوین کرده است بدون چون و چرا بپذیرد و گردن خودرا از راه تقلید زیر یوغ سبک و سنگین شریعت آن دین
... [مشاهده متن کامل]
و مذهب بگذارد. تصاویری که ادیان ابراهیمی در مورد چگونگی پیدایش جهان و خلق آدم و حوا به عنوان والدین کلیه جوامع بشری که تا کنون ارائه داده اند، با فهم و عقل سلیم امروزی قابل پذیرش نیستند. بر پائی روز قیامت و معاد که در کنار توحید دومین اصل بنیادی اعتقاد دینی اسلام است و در آن روز بدن های خاک شده مردگان دوباره برق آسا بازسازی شده و از قبر ها سر در خواهند آورد و با عجله و شتاب به سوی صحرای محشر دوان دوان روان خواهند شد که انگار در آنجا جمع وسیعی از فرشتگان روی سینی های نقره ای و طلائی آب و شیر و خرما و حلوا و نان سنگک و نان بربری دو آتشه بین نو رسیدگان قبرستانی پخش میکنند، نه در عصر پیامبر اسلام و نه در عصر جدید، با فهم و عقل سلیم انسان سالم نه جور در می آید و نه سازگار است. آیا میتوان باور کرد که آن انسان های معقول و منطقی که در صدر اسلام چنین تصویری را نمی پذیرفتند، کافر بوده اند ؟ آن انسان ها واقع نگر بوده و به خداوند باور داشته اند، اما فقط چنین تصویری را نمی پذیرفته اند. لذا امروز میتوان با خیال راحت و اطمینان کامل به این حقیقت باور داشت که آن انسان ها در اصل کافر نبوده اند. از دیدگاه ساده و ابتدایی و طبیعی آنان ارائه چنین تصویری شاید کفر بستن به خداوند محسوب می شده است و به راحتی حاظر نبوده اند که بپذیرند چنین آیاتی از طرف خداوند به پیامبر نازل شده باشند و لذا چنین بیاناتی که با فهم و عقل ساده و طبیعی آنان موافقت نداشته است، بافته شده توسط ذهن و خیالات خود رسول خدا بوده باشد. گاهی اوقات از خود می پرسیم که اگر ما جای آن انسان های ساده و طبیعی و واقع نگر بودیم، چه کار میکردیم ؟ کاش نقطه نظرات و دیدگاه ها و بیانات آن انسان ها که در مخالفت با این تصویر شاید نگاشته شده باشند، توسط پیروان دین اسلام تخریب نمیشد و امروز در کنار قرآن و احادیث و روایات به دست انسانهای امروز می رسیدند.
در پیرامون پدیده مرگ، پیامبر اسلام خطاب به شنوندگان فرموده است که : گمان مبرید که مرگ شما را نابود می کند، مرگ شما را از خانه ای به خانه دیگر منتقل می کند.
چنین فرمایشی حاصل اعتقاد و باور داشتن به جدایی روح از بدن مادی می باشد که ریشه در دین مسیحیت دارد. هندوان و مصریان باستان هم قبل از پیدایش ادیان ابراهیمی به جدا شدن روان از بدن و تناسخ باور داشته اند. در ایران باستان گویا به جای روح ، روان و جان بعد از مرگ از بدن جدا می شده است. در یونان باستان هم افلاطون نزول روان را از عالم اعلا و بالا به عالم سُفلا و پایین و پس از مرگ، برگشت و صعود آنرا به وطن اصلی و اولیه خود به زبان فلسفی تشریح نموده بود. لذا نتیجه گیری پیامبر اسلام در قالب انتقال از این خانه به خانه دیگر دور از عقل و منطق نبوده است. اما برای شنودگان آن عصر و این زمان نحوه و چگونگی عمل و فعل انتقال امری مهم بوده و هست. اصل معاد و قیامت دین اسلام، علاوه بر جدایی روح از بدن به اصل اعاده معدوم هم اعتقاد دارد و آن این است که در روز قیامت افراد انسانی با اجسام یا بدن های خود در صحرای محشر و در دادگاه عدل الاهی در پیشگاه خداوند حشر میشوند و یا ظهور خواهند یافت. طوریکه اطلاع داریم حکیمان و مفسرین اسلامی در اثبات معاد جسمانی و روحی از طریق بحث و کلنجار های استدلالی با کار گیری توانائی های فهمی و قضاوت های منطقی و عقل و نتایج معقولی گاهی اوقات احساس عجز و ناتوانی نموده اند. در بین این عجز ها و اظهار ناتوانی ها، عجز ابن سینا گویا از همه معروف تر باشد که گوید : اثبات معاد جسمانی از طریق عقل و منطق محال و غیر ممکن است، اما از آنجاییکه نبی از آن خبر داده است و ما مسلمانان به راستگویی و صداقت وی باور داریم لذا مجبوریم معاد جسمانی و روحی را بپذیریم و اجبارا به آن اعتقاد داشته باشیم و اگر چنین نکنیم مسلما مرتکب کفر شده ایم.
حال با توجه به اکتشافات علمی عصر جدید ببینیم که این انتقال خانه به خانه چطور صورت می گیرد. طبق نظریه علم کیهان شناسی که به مه بانگ و یا بیگ بنگ معروف گردیده است، جهانی که در حال حاظر در آن زندگی میکنیم و خانه فعلی ما انسان ها و موجودات زنده و غیر زنده محسوب می شود، حدود ۱۴ میلیارد سال شمسی ( یا قمری ) از یک نقطه فیزیکی ناچیز اما بسیار متراکم و داغ و جهنمی ایجاد شده است که مایه حیرت و شگفت دانشمندان کیهان شناس را فراهم آورده است. طبق این تئوری علمی همه ستارگان و کهکشان هایی را که میبینیم و نمی بینیم همگی در آن نقطه فیزیکی دور و بر و روی هم جمع بوده اند. تمامی آتش وگرما و نور و جرم و حرکات چرخشی و دورانی و انتقالی همه ستارگان در آن نقطه متراکم بوده است. جهت جلوگیری از تکرار مکررات خسته کننده بحث را کوتاه میکنم.
جهان از طریق توالی انبساط و انقباض های دائمی مُدام به ظهور میرسد و سپس محو میگردد. اما این سلسله تولد و مرگ کیهانی، تکرار و مکررات محض و بی معنی و بیهوده و بی هدف و بی مقصود نیست بلکه اصل دینی سیر و سلوک انسان به سوی سر حد کمال و اصل علمی تکامل در پشت آن نهفته است. جهانِ نوسانگر هر بار در سطح بر تری از سطح پیشین به ظهور میرسد. هر بار از میزان بدی ها و نواقص کاسته می شود و به همان درجه به خوبی ها افزوده میشود تا اینکه در پایان سیر و سلوک کیهانی و به همراه آن زندگی انسان به سطح بر ترین حالت و امکان برسد. آن سطح بر تر چیزی نخواهد بود غیر از حالت اولیه ملکوتی خود خداوند. بنا بر این طبق فرمایش پیامبر اسلام بعد از مرگ در این خانه و کیهان بهمراه خود کیهان از طریق نوسان قبض و بسط، از این حالت کیهانی به حالت کیهانی دوم منتقل خواهیم گشت و از آن خانه دوباره به خانه ای بر تر الا آخر تا رسیدن به سعادت اخروی و نه از راه برپائی روز قیامت. همه ما انسان ها در زندگی های برتر به این حقیقت پی خواهیم برد که آیا محتوای کتب دینی از طرف آسمان و توسط خداوند به پیامبران نازل گردیده است یا اینکه حاصل احساسات، افکار ، خیالات و اندیشه و حکمت خود پیامبران میباشند. با اعتماد کامل و خیال راحت مطمئن باشید که هر انسانی به آگاهی و روشنی کامل درمورد وجود خویشتن و طبیعت و کیهان و جهان و خداوند خواهد رسید. در صورت علاقه خوانده گرامی میتواند به بحث هفت عالم در این سایت مراجعه نماید و با هفت زندگی انسان و پنج سرنوشت جنسی و عشقی وی بیشتر آشنا گردد.
... [مشاهده متن کامل]
و مذهب بگذارد. تصاویری که ادیان ابراهیمی در مورد چگونگی پیدایش جهان و خلق آدم و حوا به عنوان والدین کلیه جوامع بشری که تا کنون ارائه داده اند، با فهم و عقل سلیم امروزی قابل پذیرش نیستند. بر پائی روز قیامت و معاد که در کنار توحید دومین اصل بنیادی اعتقاد دینی اسلام است و در آن روز بدن های خاک شده مردگان دوباره برق آسا بازسازی شده و از قبر ها سر در خواهند آورد و با عجله و شتاب به سوی صحرای محشر دوان دوان روان خواهند شد که انگار در آنجا جمع وسیعی از فرشتگان روی سینی های نقره ای و طلائی آب و شیر و خرما و حلوا و نان سنگک و نان بربری دو آتشه بین نو رسیدگان قبرستانی پخش میکنند، نه در عصر پیامبر اسلام و نه در عصر جدید، با فهم و عقل سلیم انسان سالم نه جور در می آید و نه سازگار است. آیا میتوان باور کرد که آن انسان های معقول و منطقی که در صدر اسلام چنین تصویری را نمی پذیرفتند، کافر بوده اند ؟ آن انسان ها واقع نگر بوده و به خداوند باور داشته اند، اما فقط چنین تصویری را نمی پذیرفته اند. لذا امروز میتوان با خیال راحت و اطمینان کامل به این حقیقت باور داشت که آن انسان ها در اصل کافر نبوده اند. از دیدگاه ساده و ابتدایی و طبیعی آنان ارائه چنین تصویری شاید کفر بستن به خداوند محسوب می شده است و به راحتی حاظر نبوده اند که بپذیرند چنین آیاتی از طرف خداوند به پیامبر نازل شده باشند و لذا چنین بیاناتی که با فهم و عقل ساده و طبیعی آنان موافقت نداشته است، بافته شده توسط ذهن و خیالات خود رسول خدا بوده باشد. گاهی اوقات از خود می پرسیم که اگر ما جای آن انسان های ساده و طبیعی و واقع نگر بودیم، چه کار میکردیم ؟ کاش نقطه نظرات و دیدگاه ها و بیانات آن انسان ها که در مخالفت با این تصویر شاید نگاشته شده باشند، توسط پیروان دین اسلام تخریب نمیشد و امروز در کنار قرآن و احادیث و روایات به دست انسانهای امروز می رسیدند.
در پیرامون پدیده مرگ، پیامبر اسلام خطاب به شنوندگان فرموده است که : گمان مبرید که مرگ شما را نابود می کند، مرگ شما را از خانه ای به خانه دیگر منتقل می کند.
چنین فرمایشی حاصل اعتقاد و باور داشتن به جدایی روح از بدن مادی می باشد که ریشه در دین مسیحیت دارد. هندوان و مصریان باستان هم قبل از پیدایش ادیان ابراهیمی به جدا شدن روان از بدن و تناسخ باور داشته اند. در ایران باستان گویا به جای روح ، روان و جان بعد از مرگ از بدن جدا می شده است. در یونان باستان هم افلاطون نزول روان را از عالم اعلا و بالا به عالم سُفلا و پایین و پس از مرگ، برگشت و صعود آنرا به وطن اصلی و اولیه خود به زبان فلسفی تشریح نموده بود. لذا نتیجه گیری پیامبر اسلام در قالب انتقال از این خانه به خانه دیگر دور از عقل و منطق نبوده است. اما برای شنودگان آن عصر و این زمان نحوه و چگونگی عمل و فعل انتقال امری مهم بوده و هست. اصل معاد و قیامت دین اسلام، علاوه بر جدایی روح از بدن به اصل اعاده معدوم هم اعتقاد دارد و آن این است که در روز قیامت افراد انسانی با اجسام یا بدن های خود در صحرای محشر و در دادگاه عدل الاهی در پیشگاه خداوند حشر میشوند و یا ظهور خواهند یافت. طوریکه اطلاع داریم حکیمان و مفسرین اسلامی در اثبات معاد جسمانی و روحی از طریق بحث و کلنجار های استدلالی با کار گیری توانائی های فهمی و قضاوت های منطقی و عقل و نتایج معقولی گاهی اوقات احساس عجز و ناتوانی نموده اند. در بین این عجز ها و اظهار ناتوانی ها، عجز ابن سینا گویا از همه معروف تر باشد که گوید : اثبات معاد جسمانی از طریق عقل و منطق محال و غیر ممکن است، اما از آنجاییکه نبی از آن خبر داده است و ما مسلمانان به راستگویی و صداقت وی باور داریم لذا مجبوریم معاد جسمانی و روحی را بپذیریم و اجبارا به آن اعتقاد داشته باشیم و اگر چنین نکنیم مسلما مرتکب کفر شده ایم.
حال با توجه به اکتشافات علمی عصر جدید ببینیم که این انتقال خانه به خانه چطور صورت می گیرد. طبق نظریه علم کیهان شناسی که به مه بانگ و یا بیگ بنگ معروف گردیده است، جهانی که در حال حاظر در آن زندگی میکنیم و خانه فعلی ما انسان ها و موجودات زنده و غیر زنده محسوب می شود، حدود ۱۴ میلیارد سال شمسی ( یا قمری ) از یک نقطه فیزیکی ناچیز اما بسیار متراکم و داغ و جهنمی ایجاد شده است که مایه حیرت و شگفت دانشمندان کیهان شناس را فراهم آورده است. طبق این تئوری علمی همه ستارگان و کهکشان هایی را که میبینیم و نمی بینیم همگی در آن نقطه فیزیکی دور و بر و روی هم جمع بوده اند. تمامی آتش وگرما و نور و جرم و حرکات چرخشی و دورانی و انتقالی همه ستارگان در آن نقطه متراکم بوده است. جهت جلوگیری از تکرار مکررات خسته کننده بحث را کوتاه میکنم.
جهان از طریق توالی انبساط و انقباض های دائمی مُدام به ظهور میرسد و سپس محو میگردد. اما این سلسله تولد و مرگ کیهانی، تکرار و مکررات محض و بی معنی و بیهوده و بی هدف و بی مقصود نیست بلکه اصل دینی سیر و سلوک انسان به سوی سر حد کمال و اصل علمی تکامل در پشت آن نهفته است. جهانِ نوسانگر هر بار در سطح بر تری از سطح پیشین به ظهور میرسد. هر بار از میزان بدی ها و نواقص کاسته می شود و به همان درجه به خوبی ها افزوده میشود تا اینکه در پایان سیر و سلوک کیهانی و به همراه آن زندگی انسان به سطح بر ترین حالت و امکان برسد. آن سطح بر تر چیزی نخواهد بود غیر از حالت اولیه ملکوتی خود خداوند. بنا بر این طبق فرمایش پیامبر اسلام بعد از مرگ در این خانه و کیهان بهمراه خود کیهان از طریق نوسان قبض و بسط، از این حالت کیهانی به حالت کیهانی دوم منتقل خواهیم گشت و از آن خانه دوباره به خانه ای بر تر الا آخر تا رسیدن به سعادت اخروی و نه از راه برپائی روز قیامت. همه ما انسان ها در زندگی های برتر به این حقیقت پی خواهیم برد که آیا محتوای کتب دینی از طرف آسمان و توسط خداوند به پیامبران نازل گردیده است یا اینکه حاصل احساسات، افکار ، خیالات و اندیشه و حکمت خود پیامبران میباشند. با اعتماد کامل و خیال راحت مطمئن باشید که هر انسانی به آگاهی و روشنی کامل درمورد وجود خویشتن و طبیعت و کیهان و جهان و خداوند خواهد رسید. در صورت علاقه خوانده گرامی میتواند به بحث هفت عالم در این سایت مراجعه نماید و با هفت زندگی انسان و پنج سرنوشت جنسی و عشقی وی بیشتر آشنا گردد.