مبتلا کردن


مترادف مبتلا کردن: گرفتار کردن، دچار کردن، اسیر کردن، مبتلا ساختن، معتاد کردن، شیفته کردن، دل باخته کردن، عاشق کردن

معنی انگلیسی:
afflict, infect

مترادف ها

capture (فعل)
گرفتن، اسیر کردن، مبتلا کردن

seize (فعل)
درک کردن، توقیف کردن، غصب کردن، ضبط کردن، مبتلا کردن، قاپیدن، مصادره کردن، تصاحب کردن، به تصرف درآوردن، دچار حمله شدن

فارسی به عربی

اصب

پیشنهاد کاربران

بپرس