پند تو تبه گردد در فعل بد او
بر واره کژ آید چو بود کژ مبانیش.
ناصرخسرو.
اساس مبانی اعمال و افعال. ( سندبادنامه ص 3 ). اسباب مصافات و مبانی موالات میان هر دو پادشاه مستحکم شد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 320 ). شهری دید از غرائب مبانی و عجایب مغانی. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 412 ). اهل هند به خرافات و اکاذیب خویش نسبت آن مبانی بدویست تا سیصد هزار سال کرده. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 414 ).- حروف مبانی ؛حروفی که معنی ندارد چون «را» «جیم « »لام » در کلمه «رجل » که هر یک به تنهائی معنی ندهد. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- مبانی خیرات ؛ بناهای خیر مانند کاروانسرا و بیمارستان و آب انبار و جز آن. ( ناظم الاطباء ).
- مبانی نهادن ؛ بنا کردن. ( آنندراج ) :
به امداد مبنای فکرت نهادم
ز خشت متانت سخن را مبانی.
درویش واله هروی ( از آنندراج ).
|| مضامین. ( غیاث ) ( آنندراج ). || کنایه از اعضاء و اندام باشد. ( آنندراج ).