مبالات
مترادف مبالات: توجه، دقت، احتیاط، پروا، اندیشیدن، فکر کردن، التفات کردن، توجه کردن، مداقه، باک داشتن، ترسیدن، اهتمام ورزیدن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- بی مبالات ؛ بی تدبیر و بی قید و بی فکر و اندیشه و بی پروا و بی اعتناء. ( ناظم الاطباء ).
- قلت مبالات ؛ بی توجهی و غفلت.( ناظم الاطباء ).
مبالاة. [ م ُ ] ( ع مص ) ( از «ب ل ی » )التفات کردن و باک داشتن. ما ابالیه و به بالاً و بالة و بلاء و مبالاة.التفات نمی کنم و باک نمی دارم و کذلک لم ابال و لم ابل و لم ابل بکسر لام. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - فکر کردن در امری اندیشیدن . ۲ - اهتمام کردن . یا بی مبالات . ۱ - بدون تفکر بی اندیشه : و از اقدام بی تحاشی آن قوم بر قصد ولایت چنو پادشاهی قادر و قاهر و اقتحام بی مبالات آن جماعت در غمار دیار ... شکسته شد . ۲ - بی قید و بند سهل انگار : ... هنرمند خوبی است لیکن در کارهایش کمی بی مبالاتی است .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. در امری فکر و اندیشه کردن.
پیشنهاد کاربران
یعنی اندیشیدن . . فکر کردن