مباغضت

لغت نامه دهخدا

مباغضت. [ م ُ غ َ ض َ ] ( ع اِمص ) ( از مباغضة عربی ) مباغضة. دشمنی کردن بایکدیگر. تباغض. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : و سرائر ایشان به مباغضت و نفرت از او مایل گشت. ( ترجمه تاریخ یمینی ). و رجوع به ماده بعد شود.

مباغضة. [ م ُ غ َ ض َ ] ( ع مص ) دشمنی کردن با یکدیگر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).تباغض. دشمنانگی. دشمنی یا یکدیگر. تعاطی بغضاء. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به مباغضت شود.

فرهنگ معین

(مُ غَ ضَ ) [ ع . مباغضة ] ۱ - (مص ل . ) دشمنی کردن با یکدیگر. ۲ - (اِمص . ) دشمنی .

فرهنگ عمید

دشمنی.

پیشنهاد کاربران

بپرس