لغت نامه دهخدا
مباضعة. [ م ُ ض َ ع َ ] ( ع مص ) جماع کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). بضاع. با کسی جماع کردن. ( المصادر زوزنی ). جماع نمودن. ( آنندراج )( ناظم الاطباء ). جماع کردن. ( منتهی الارب ). مباشرت. آرامش با زنان. صحبت. مواقعة. وقاع. مجامعت. جماع. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به مباضعت شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
مباضعت. [ م ُ ض َ ع َ ] ( ع مص ، اِمص ) ( از مباضعة عربی ) غِشیان. همخوابگی. آرمیدن با زن. جماع. مباعلت. مواقعه. وقاع. مقاربت. ملامسه. مماسه. مجامعت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : و بلفظ فعل از آن است که در باب مباشرت و مباضعت مضاف با مرد است. ( کشف الاسرار ) . و رجوع به مباضعة شود.
... [مشاهده متن کامل]
مباضعة. [ م ُ ض َ ع َ ] ( ع مص ) جماع کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) . بضاع. با کسی جماع کردن. ( المصادر زوزنی ) . جماع نمودن. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . جماع کردن. ( منتهی الارب ) . مباشرت. آرامش با زنان. صحبت. مواقعة. وقاع. مجامعت. جماع. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . و رجوع به مباضعت شود.
منبع. لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
مباضعة. [ م ُ ض َ ع َ ] ( ع مص ) جماع کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) . بضاع. با کسی جماع کردن. ( المصادر زوزنی ) . جماع نمودن. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . جماع کردن. ( منتهی الارب ) . مباشرت. آرامش با زنان. صحبت. مواقعة. وقاع. مجامعت. جماع. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . و رجوع به مباضعت شود.
منبع. لغت نامه دهخدا