مبادرت کردن
مترادف مبادرت کردن: پیشی گرفتن، شتاب کردن، سبقت گرفتن، اقدام کردن، دست یازیدن، مبادرت ورزیدن
برابر پارسی: پیش دستی کردن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
حمله کردن، مبادرت کردن
پیشنهاد کاربران
اقدام کردن و انجام دادن
در پیش گرفتن کاری