مبادرت
/mobAderat/
مترادف مبادرت: اقدام، پیشی، تعجیل، سبقت، شتاب، پیشی گرفتن، شتاب کردن، سبقت گرفتن، اقدام کردن، دست یازیدن
برابر پارسی: پیشدستی، پیش افتادن، دست بکار شدن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
مبادرة. [ م ُ دَ رَ ] ( ع مص ) پیشی گرفتن کسی را و بشتافتن سوی آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پیشی گرفتن و شتابی کردن و دلیری نمودن. ( آنندراج ). بشتافتن. ( از اقرب الموارد ). با کسی پیشی کردن. ( دهار ). با کسی پیشی گرفتن. ( زوزنی ).
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) پیشی گرفتن سبقت گرفتن . ۲ - شتاب کردن تعجیل نمودن . ۳ - اقدام بامری کردن ۴ - ( اسم ) پیشی سبقت : ... پادشاهی را بمکان او مفاخرت است و دولت را بخدمت او مباردت ... ۵ - تعجیل شتاب. ۶ - اقدام .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] پیشی گرفتن، شتاب کردن.
مترادف ها
مخاطره، سرگذشت، جسارت، جرات، ریسک، مبادرت، اقدام بکار مخاطره امیز
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
مبادرت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
اَکتیا aktyA ( سغدی )
اَکتیا aktyA ( سغدی )
🇮🇷 همتای پارسی: پیشدستی 🇮🇷
مبادرت کردن: دست بکار شدن
مبادرت به انجام تجارت های کلان سنگ های قیمتی می نمایند.
دست به انجام تجارت های کلان سنگ های قیمتی می زنند.
مبادرت به انجام تجارت های کلان سنگ های قیمتی می نمایند.
دست به انجام تجارت های کلان سنگ های قیمتی می زنند.
پرداختن به کاری
پیش دستی کردن
پیشی گرفتن
شتاب کردن
اقدام کردن
پیشی گرفتن
شتاب کردن
اقدام کردن
اقدام کردن
اقدام به کارى کردن
اقدام به کارى کردن