مایمرغ
لغت نامه دهخدا
مایمرغ. [ ی َ م ُ ] ( اِخ ) ابوسعد گوید که شهری بر کنار جیحون است و گروهی از فضلا بدانجا منسوب اند. ( از معجم البلدان ).
مایمرغ. [ ی َ م ُ ] ( اِخ ) قریه ای است از قرای بخارا. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). از قرای بخارا بر راه نسف. ( از معجم البلدان ). قریه بزرگ و زیبایی است در راه بخارا از نواحی نخشب. ( از انساب سمعانی ). از حدود قرشی و ظاهراً بر ساحل جیجون است... . ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : و قالب او به دیه مایمرغ از ناحیت رود بارزم ، در خاک کردند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ، ص 234 ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید