مایج. [ ی ِ ] ( ع ص ) مائج. موج زننده : و سلطان چون فحل هایج و بحر مایج دودسته شمشیر می زد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ شعار ص 276 ). و هر دو چون دو طود هایج و دوبحر مایج از جای برخاستند. ( مرزبان نامه ). و بر مقاومت و مبارزت صبورتر گشتند، از بیرون نیز اوزار جنگ هایج تر شد و بحر حرب مایج تر گشت. ( جهانگشای جوینی ).