ماکوله

لغت نامه دهخدا

( مأکولة ) مأکولة. [ م َءْ ل َ ] ( ع ص ) مؤنث مأکول.رجوع به مأکول و مأکولات شود. || خورده شده. پوسیده ( در دندان ). ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : صورا اذا وضع علی المواضع المأکولة من الاسنان سکن وجعها. ( ابن البیطار، یادداشت ایضاً ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث ماکول جمع : ماکولات .
خورده شده پوسیده ( دندان )

پیشنهاد کاربران

بپرس