ماکوله

لغت نامه دهخدا

( مأکولة ) مأکولة. [ م َءْ ل َ ] ( ع ص ) مؤنث مأکول.رجوع به مأکول و مأکولات شود. || خورده شده. پوسیده ( در دندان ). ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : صورا اذا وضع علی المواضع المأکولة من الاسنان سکن وجعها. ( ابن البیطار، یادداشت ایضاً ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث ماکول جمع : ماکولات .
خورده شده پوسیده ( دندان )

پیشنهاد کاربران

ماکوله
این اسم سه قسمت است
ماک آو له
ماک به معنای سوراخ است
آو به معنای آب است
له علامت کوچکی وتصغیر است
پس روی هم می شود ( آب یا چشمه ای که از سوراخ کوچکی بیرون می اید )
در شرق ابدانان روستای طلور چشمه ای به این نام و اوصاف وجود دارد