چون وزیر ماکر بداعتقاد
دین عیسی را بدل کرد از فساد.
( مثنوی ).
زین سبب بد کاهل محنت شاکرنداهل نعمت طاغیند و ماکرند.
( مثنوی ).
|| ستور مویز بار کرده یا کاروان شتر که غله کشانند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). خر مویز بار کرده. ( از اقرب الموارد ).ماکر. [ ک ِ ] ( اِ ) به معنی پس فردا باشد که برادر کوچک فردا است. ( برهان ) ( آنندراج ). پس فردا و روز پس از فردا. ( ناظم الاطباء ). هزوارش ، مگر ، ماگر ، پهلوی ، پس فرتاک ( پس فردا ). ( حاشیه برهان چ معین ). || روز پس از روز آینده. ( ناظم الاطباء ).