ماژ. ( اِ ) عیش و عشرت وفراغت باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). خوشی. لذت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : تن رنج نادیده را ماژ نیست که با کاهلی ماژ انباز نیست.
اسدی ( یادداشت ایضاً ).
در این محنت سرای شادی و غم که گاهی ماژ باشد گاه ماتم.
اسدی ( یادداشت ایضاً ).
نش از آفرین ماژ و نزغم نژند نه شرم از نکوهش نه بیم از گزند.
اسدی ( یادداشت ایضاً ).
فرهنگ فارسی
عیش و عشرت و فراغت باشد
فرهنگ معین
(اِ. ) عیش ، عشرت ، خوشی .
فرهنگ عمید
۱. عیش، عشرت، خوشی: در این محنت سرای شادی و غم / که گاهی ماژ باشد گاه ماتم (لبیبی: شاعران بی دیوان: ۴۸۷ ). ۲. آسودگی.
پیشنهاد کاربران
ماژ وموژ =بوسه گرفتن و بوسه دادن ماژ =ماگ =ماک ، مکیدن معنا می دهد در زبان لکی . وهنوزهم کاربرد دارد . این واژه برای دو مورد ودومعنا به کارمی رود . ۱_بوسه ۲_مکیدن