لغت نامه دهخدا
مألوفات. [ م َءْ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ مألوفة مؤنث مألوف. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : شاید که شیر از تشدید و تکلیفی که در این ریاضت به امساک از مرغوبات و فطام از مألوفات طبع بر خود نهاده است و از مآکل و مطاعم لطیف دلخواه بر نبات و میوه خوردن اقتصار کرده عاجزآید و... ( مرزبان نامه ص 224 ). رجوع به مألوف شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع مالوفه .
جمع مالوفه