ماورا الطبیعه


برابر پارسی: فرا سرشت، فراسپهر، فراگیتیانه

فرهنگ عمید

= مابعدالطبیعه

پیشنهاد کاربران

انسان هرچقدر نرمال باشد زندگی راحت تری خواهد داشت ان شاء الله فضیلت پیشه باشیم و عوامل ماوراالطبیعی مانع روابط مسالمت آمیز نشوند و دوستی با دوستان خدا را به اوقات تلخ تبدیل نکنند .
ماورا الطبیعهماورا الطبیعهماورا الطبیعهماورا الطبیعهماورا الطبیعه
متا در زبان یونانی به معنای 《در کنارِ ، در میانِ 》، لذا متافیزیک از لحاظ زمانی هم می تواند به معنای قبل و هم بعد از طبیعت باشد و از لحاظ مکانی در کلیه جهات به معنای چپ و راست؛ جلو و عقب؛ بالا و پائین. برای سهولت در درک موضوع می توان دو کره تودرتو را تصور نمود که محیط کره میانی مرز درونی و پائینی کره بیرونی باشد که خود در کلیه جهات باز و بیکران. این است تصویر هندسی فکر و خیال افلاطون در مورد عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت در بیرون و بالا و عالم محسوسات یا طبیعت در درون و پائین. ارسطو شاگرد برجسته افلاطون، در فکر و خیال محیط کره میانی را برداشته یا حذف نموده و هردو را به یک کره باز و بیکران تبدیل نموده به شکل یک جهان نامتناهی، بیکران یا بینهایت، غیر حادث و قدیم یعنی آفریده نشده که همیشه بوده و هست و خواهد بود ( یعنی یکی بودن خدا و جهان ) . ارسطو از این راه و به این روش، یگانه انگاری یعنی یکی بودن طبیعت و ماوراء طبیعت را جایگزین دوگانه انگاری افلاطون و فرم های مطلق را جانشین ایده های وی نموده که بصورت امکانات بالقوه در باطن واقعیت موجود اند و نه به شکل مثال یا الگو در ورای طبیعت. نکته بسیار مهم در این زمینه اینست که هم افلاطون و هم ارسطو بر روی ایده درخشان و منور دموکریت فیلسوف ماقبل خود و سقراط مبنی بر موجود بودن دنیا های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار سرپوش گذاشته اند از ترس اینکه مبادا نور شمع های ناچیز افکار و خیالات خود آنان زیر پرتو های پر انرژی آن ایده علمی محو گردند و مورد توجه خاص و عام هم عصر خویش و در اعصار آینده قرار نگیرند، مثل نور دو شمع در یک صحرا تحت تابش نور خورشید بهنگام ظهر در یک روز تابستانی در فاصله صد کیلومتری از یک مشاهده گر.
...
[مشاهده متن کامل]

امروز میتوان با یقین و اطمینان گفت که جای ایده های افلاطون و فرم های مطلق ارسطو در خاطره مطلق و بیکران خدای حقیقی و واقعی یعنی خدا از دیدگاه علمی ( و نه از دیدگاه اسطوره سازان، افسانه بافان، حماسه سریان، آئین ها و ادیان و مذاهب، فلاسفه آزاد اندیش ، فقیهان و متکلمین، الهی دانان و حکیمان و عارفان دینی مقید و متعهد به معارف وحیانی و حدیثی و روائی دینی و منجمله آتئیسم ) یکبار برای همیشه طوری ثبت و ضبط گردیده که هرگز کوچکترین لرزش و لغزشی در آنها ایجاد نخواهد گردید و خاطره خدا در بر گیرنده ظاهر و باطن واقعیت و طبیعت می باشد. یک نکته مهم تر از کلیه نکات اینکه خدای حقیقی و واقعی هیچ چیز دیگری نمی باشد غیر از محیط و محتوای مجموعه باز و بیشمار گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی و موازی و لذا هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه می تواند وجود داشته باشد. و چنین خدائی در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون در گوش سر هیچ فرد انسانی در قالب وحی هیچ حرفی نزده یا نجوا و زمزمه ننموده است. نکته مهم دیگر در این زمینه اینست که خدای حقیقی و واقعی در محتوای هرکدام از جهان ها دارای هفت سیما یا چهره و یا جمال و جلال کلی می باشد بصورت هفت سامان یا نظام کلی کوانتمی در قالب هفت عالم یا دنیا به شکل آسمان ها و زمین های هفتگانه و هرآنچه که بین آنهاست که هرکدام به یک سهم مساوی با هم و در طول هم و پشت سر همدیگر از حق به ظهور رسیدن و پیدایش و کثرت و تجربه و سپری نمودن زندگی های کلی و جزئیاتی دنیوی خاص و ویژه خویش برخوردار می باشند و آنهم از طریق گردش وقوع مهبانگ های هفتگانه بر اثر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض در چهارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس قوانین جاودانه و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن و آنهم هرکدام نه فقط یک یا صد و یا هزار و یکبار بلکه هرکدام دقیقا به تعداد یک هفتم کلیه حلقه های زنجیره دایره وار علت و معلول در طول این سفر دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان ها بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( از دیدگاه علمی و نه دینی ) . این دنیا به شکل این آسمان ها و زمین و هرآنچه که بین آنهاست، در طول این سفر دایره همیشه پس از وقوع مه بانگ های هشتم در یک درجه تکاملی برتر از قبل از نو آفریده میشود. لذا تصویر خطی - وحیانی - دینی به شکل 《دنیا - برزخ - آخرت 》 حقیقت ندارد، یعنی این معرفت وحیانی منعکس کننده کلام خدای حقیقی و واقعی نمی باشد. همچنین خدای حقیقی و واقعی بی نیاز مطلق است و به هیچ نوع ستایش و پرستش، نیایش و مناجات، دعا و عبادات، طاعات و بندگی، تسبیح و ذکر، احداث معابد و قربانی حیوانات در اطراف آنها، زیارت خانه هایش در فلان و بهمان سرزمین ها، تعیین قبله گاه و اوقات شرعی از طرف انسان هیچگونه نیازی نداشته، ندارد و نخواهد داشت در طول سلسله جاودانگی های متناهی در بطن جاودانگی بی آغاز و بی پایان و بیکران و بینهایت. شاید مفید، ثمر بخش و راه گشا باشد بدانیم که وعده های بهشت و جهنم از طرف خدا و به امر و خواست وی به انسان داده نشده اند بلکه از طرف بنیانگذاران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع آئینی و دینی به عنوان دو ضمانت نامه سفت و سخت اجرائی در دفاع جانبازانه از آئین و دین و حفظ یوغ شریعت بر دوش پیروان با هدف زنده نگاه داشتن نام و نشان و اثر خویش در ذهن و زبان و خط و خاطره انسان بخصوص پیروان و در حافظه تاریخ. با احترام کامل به پیشگاه والای کلیه موئمنین پیرو آئین ها و ادیان.

متافیزیک
فرا طبیعی، فرا سرشت، فرا سپهر
بانو سما در مابعدالطبیعه خط زیر را نوشته بد نیست در اینجا هم دوباره گویی بشه
پیشنهاد کاربران
٢٣:٤٤ - ١٣٩٥/٠٧/١٢اسما
این سه واژه ( ما بعد الطبیعه ) عربی است و پارسی آن این است: زامنیژت= z�mnižet ( سغدی: ذامنیژته ż�menižte )
ما:انچه
ورا:آن سوی
الطبیعه :طبیعت
ماوراءالطبیعه ( نحوه نوشتن در زبان عربی ) : ماورالطبیعه:آنچه آن سوی طبیعت است.
ماورالطبیعه: به مسائل یا پنداشته های جادویی، دینی یا نیروهای ناشناخته ای اطلاق می شود که در شرایط عادی دریافتنی نباشند و تنها از روی آثارشان تشخیص پذیر باشند. فراهنجار یا فراسرشت یا فراطبیعی یا ماوراءالطبیعی واژه های دیگری است که گاه برای رساندن این معنی به کار می روند.
...
[مشاهده متن کامل]

مابعدالطبیعه یا متافیزیک ( به انگلیسی: Metaphysics ) ، با ماوراءالطبیعه ‏ ‏ ( فراطبیعی ) ‏تفاوت دارد. اما در بسیاری موارد به اشتباه به جای یکدیگربه کار می روند. متافیزیک، در واقع ریشه و موضوع اصلی فلسفه محسوب میشود، به بحث درباره مطلق وجود یا وجود بدون هیچ "قید و شرط" می پردازد. محققان متافیزیک به بررسی علل اولیه می پردازند. اما ( ماوراءالطبیعه ) مرتبه ای از عالم هستی است که ورای طبیعت و جهان مادی ﻭ محسوس در نظرگرفته میشود

بپرس