ماوا گرفتن


مترادف ماوا گرفتن: پناه گرفتن، مامن گزیدن، مسکن گزیدن، منزل گرفتن، جا کردن، ماوا گزیدن، سکونت کردن

لغت نامه دهخدا

مأوا گرفتن. [م َءْ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) مأوا کردن :
نخردسایه اقبال هما را به جوی
گیرد آن کس که بر سایه لطفش مأوا.
شفیع اثر ( از آنندراج ).
زمژگانت آخر به جایی رسیدم
که در دیده خویش مأوا گرفتم.
میرزا جلال اسیر ( ازآنندراج ).
و رجوع به مأوا کردن شود.

فرهنگ فارسی

ماوا کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس