ماهیچه ای


معنی انگلیسی:
muscular

لغت نامه دهخدا

ماهیچه ای. [ چ َ / چ ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به ماهیچه.
- بافت ماهیچه ای ؛ ( اصطلاح پزشکی ) نسج عضلانی. رجوع به عضلانی و جانورشناسی عمومی تألیف مصطفی فاطمی ج 1 ص 182 شود.
- سلول ماهیچه ای ؛ ( اصطلاح پزشکی ) واحدهای عضلانی را گویند که اجتماع آنها نسج عضلانی را به وجود می آورد. شکل هر واحد عضلانی معمولاً طویل است و به همین جهت آنها را تارهای ماهیچه ای نیز گویند. در سیتوپلاسم آنها خطوط طولی موجود است که آنها را تارچه های عضلانی نامند. این تارچه ها گاهی بر روی خود دارای نواحی روشن و تاریکی هستند، در این صورت تارچه ها را مخطط گویند و ضمناً سلول عضلانیی که حاوی این تارچه هاست ، به نام تار عضلانی مخطط موسوم است ، گاهی برعکس تارچه های عضلانی فاقد نقاط تاریک و روشنند و در سراسر طول خود یکنواخت می باشند در این صورت تارچه ها را صاف و سلول عضلانی حاوی این تارچه ها را تار عضلانی صاف گویند. سلولهای عضلانی صاف کوتاهند و فقط در حدود 110 میلیمتر طول و چند هزارم میلیمتر پهنا دارند. در صورتی که سلولهای عضلانی مخطط طولشان تا 12 سانتیمتر نیز می رسد و تا110 میلیمتر نیز پهنا پیدا می کنند. بعلاوه سلولهای عضلانی صاف دارای یک هسته هستند و بالاخره حرکات و انقباضات سلولهای عضلانی صاف در تحت اثر دستگاههای سمپاتیک و خارج از اراده است در صورتی که حرکات و انقباضات واحدهای عضلانی مخطط تحت فرمان اعصاب مغزی و نخاعی و با اراده انجام می گیرد فقط ماهیچه دل را باید مستثنی کرد زیرا با وجود آنکه دارای واحدهای عضلانی مخطط است مع ذلک ضرباناتش خارج از اراده است. سلول عضلانی. واحد عضلانی. تار ماهیچه ای. ( فرهنگ فارسی معین ).

پیشنهاد کاربران

بپرس