ماهیانه

/mAhiyAne/

مترادف ماهیانه: ماهانه، مستمری، مشاهره، مقرری، وظیفه، ماه به ماه، هرماهه

لغت نامه دهخدا

ماهیانه. [ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، اِ مرکب ) آنچه ماه در ماه در وجه مواجب و مقرری به کسی دهند همچو سالیانه که سال در سال میدهند. ( برهان ) ( آنندراج ). مشاهره. شهریه. آنچه ماه به ماه از مقرری و مواجب به کسی دهند. ( ناظم الاطباء ). آنچه در ماه برای کسی از مزد یا مواجب مقرر کرده اند. شهریه. مشاهره. ماهانه. ماهوار. ماهواره. مهواره. سرماهی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
به بازارگان گفت تا زنده ای
چنان دان که شاگرد را بنده ای
همان نیزهر ماهیانه دوبار
درم شصت گنجی برو برشمار.
فردوسی.
ذکر مال مشاهره به قم که آن را به اصطلاح اهل قم ماهیانه گویند. ( تاریخ قم ص 164 ). || نشریه ای که ماهی یک بار منتشر شود: مجله ماهیانه. ( ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا ). ماهانه :
چگونه طبع توان کردن این جریده به وقت
که ماهیانه آن گشته سالیانه همی.
ادیب الممالک.
|| ( اِ مرکب ) به معنی ماهیابه. هم آمده است و آن نان خورشی باشد که از ماهی سازند. ( برهان ). خوردنیی که ماهیابه نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). به این معنی ظاهراً مصحف «ماهیابه » است. ( حاشیه برهان چ معین ): صحناة. صحناء، ماهیانه. ( منتهی الارب ). و رجوع به ماهیابه شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به ماه : ۱- آنچه که ماهی یکبار صادر شود ماهانه : چگونه طبع توان کردن این جریده بوقت که ماهیان. آن گشته سالیانه همی . ( ادیب فراهانی . ۲ ) ۵٠۸- ( اسم ) مقرری و وظیفه ای که هر ماه یک بار بخدمتگزار و کارمند دهند ماهانه مشاهره شهریه .

فرهنگ عمید

= ماهانه

واژه نامه بختیاریکا

ماواری ( ماه واری )

جدول کلمات

راتبه . راستاد

مترادف ها

monthly (قید)
ماهواره، ماهیانه، ماهی یکبار

فارسی به عربی

شهریا

پیشنهاد کاربران

بپرس