ماهی گرفتن


معنی انگلیسی:
fish

لغت نامه دهخدا

ماهی گرفتن. [ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) صید ماهی کردن. ( ناظم الاطباء ). ماهی را با دام و جز آن شکار کردن : صیاد بی روزی ماهی در دجله نگیرد. ( گلستان ) ( چ یوسفی ص 118 ).

فرهنگ فارسی

صید ماهی کردن

مترادف ها

fish (فعل)
جستجو کردن، ماهی گرفتن، ماهی صید کردن، بست زدن به

فارسی به عربی

سمک

پیشنهاد کاربران

بپرس