ماها

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

ماها. ( ضمیر ) جمع ما. ( ناظم الاطباء ). مایان. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
سالها وضع بلاها کرده ایم
وهم حیران زانچه ماها کرده ایم.
مولوی.
و رجوع به ما و مایان شود.

فرهنگ فارسی

( فعل ) دوم شخص مفرد از آمدن میا .
جمع ما

پیشنهاد کاربران

مایان. ( ضمیر ) ج ِ ما یعنی ماها. ( ناظم الاطباء ) :
ورکسی گوید مایان همه سنجر نامیم
گویمش نی نی رو �منکم اولی الامر� بخوان.
انوری ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
تمام پهلوانان زبورشاه گفتند ای پادشاه مایان منت داریم و فرمانبرداریم. ( قندیه ص 24، از فرهنگ فارسی معین ) .
مانند ماه زیبا و درخشان
ماها یعنی مانند ماه
این اسم رو برای پسرم انتخاب کردم. اولین کسی بودم که این اسم رو در ثبت احوال برای یک پسر ثبت کردم.
مثل ماه. اسم دخترم ماها هست، به نظرم اسم زیبا و جدید و خوش آواییه و معنی زیبایی هم داره.
مانند ماه درستشه
ماننده ماه درخشان
مانند ماه

بپرس