ماه گرفتن

لغت نامه دهخدا

ماه گرفتن. [ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) خسوف. ( ترجمان القرآن ). خسوف شدن. || سیاه شدن ظاهر پوست جنین در شکم مادر. پیدا شدن لکه های نسبةً بزرگ سیاه یا سرخ تیره رنگ بر ظاهر بشره بطور مادرزاد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به ماه گرفت و ماه گرفتگی شود.

فرهنگ معین

(گِ رِ تَ ) (مص ل . ) ۱ - افتادن سایة زمین بر روی ماه . ۲ - خسوف .

پیشنهاد کاربران

ماه گرفتن ؛ خسوف :
بنفیر آید عالم هرگاه
که رخ ماه بگیرد شبگیر
رخ آن ماه گرفت اینک و من
بنفیر آمده ام زو به نفیر.
سوزنی.

بپرس