ماه کنعانی
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد کاربران
ماه کنعانی ؛ زیبا روی منسوب به کنعان. محبوبی که از دیار کنعان باشد. محبوبی که چون یوسف زیبا و ماهرو باشد :
ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد
وقت آن است که بدرود کنی زندان را.
حافظ.
|| کنایه از روی زیبا و درخشان. چهره پر نور و تابان :
... [مشاهده متن کامل]
به گرد ماه بر، از غالیه حصار که کرد
به روی روز بر، از تیره شب نگار که کرد.
عنصری.
ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد
وقت آن است که بدرود کنی زندان را.
حافظ.
|| کنایه از روی زیبا و درخشان. چهره پر نور و تابان :
... [مشاهده متن کامل]
به گرد ماه بر، از غالیه حصار که کرد
به روی روز بر، از تیره شب نگار که کرد.
عنصری.