مانوس
/ma~nus/
مترادف مانوس: آشنا، اخت، دمساز، مالوف، محشور، همدم، همنشین، آمخته، خوگر، رام، معتاد
متضاد مانوس: نامانوس
برابر پارسی: اخت شده، خو گرفته، دمساز
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- مأنوس الاستعمال ؛ هر چیزی که بیشتر اوقات استعمال شود وهر چیز قدیم و عمومی. ( ناظم الاطباء ).
- مأنوس شدن ؛ انس گرفتن و رام شدن و خانگی و اهلی شدن. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) انس گرفته : خوگر : ولایتش بوفود بر و برکت و وفور خصب نعمت ماهول و مانوس ... جمع : مانوسین .
انس گرفته
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
یار، دوست، رفیق، مانوس
شریک، همراه، رفیق، مانوس
مانوس، محرم
مانوس
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
لری بختیاری
هُمبو، هُمدُرُنگ:مانوس، غمخوار
هُمبو، هُمدُرُنگ:مانوس، غمخوار
به معنی . شیفته ، عاشق ، فریفته
مانوس : اشنا . همدل . همنشین
به معنای اقیانوس
مأنوس از کلمه "انس" گرفته شده. مانوس در لغت به معنی "خو گرفتن"، "همدم شدن" و یا "همنشینی" هست. 😃