مانوس

/ma~nus/

مترادف مانوس: آشنا، اخت، دمساز، مالوف، محشور، همدم، همنشین، آمخته، خوگر، رام، معتاد

متضاد مانوس: نامانوس

برابر پارسی: اخت شده، خو گرفته، دمساز

معنی انگلیسی:
familiar, accustomed, used, famillar

لغت نامه دهخدا

مأنوس. [ م َءْ ] ( ع ص ) انس گرفته. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) : ساحت ولایتش به وفود بر و برکت و وفور خصب نعمت مأهول و مأنوس. ( المعجم چ دانشگاه ص 21و 22 ). || آشنا و همدم و مصاحب و یار و رفیق و همراه و دوست. || رام و خانگی. ( ناظم الاطباء ). آموخته. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- مأنوس الاستعمال ؛ هر چیزی که بیشتر اوقات استعمال شود وهر چیز قدیم و عمومی. ( ناظم الاطباء ).
- مأنوس شدن ؛ انس گرفتن و رام شدن و خانگی و اهلی شدن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

انس گرفته
( اسم ) انس گرفته : خوگر : ولایتش بوفود بر و برکت و وفور خصب نعمت ماهول و مانوس ... جمع : مانوسین .
انس گرفته

فرهنگ معین

( مأنوس ) (مَ ) [ ع . ] (ص . ) انس گرفته ، خو کرده .

فرهنگ عمید

انس گرفته، خوگرفته.

واژه نامه بختیاریکا

هُمبو

مترادف ها

friend (اسم)
یار، دوست، رفیق، مانوس

comrade (اسم)
شریک، همراه، رفیق، مانوس

intimate (اسم)
مانوس، محرم

familiar (اسم)
مانوس

فارسی به عربی

مالوف

پیشنهاد کاربران

به معنی . شیفته ، عاشق ، فریفته
مانوس : اشنا . همدل . همنشین

به معنای اقیانوس
مأنوس از کلمه "انس" گرفته شده. مانوس در لغت به معنی "خو گرفتن"، "همدم شدن" و یا "همنشینی" هست. 😃

بپرس