ماندگار
/mAndegAr/
مترادف ماندگار: ساکن، مقیم، پایدار، جاوید، مانا، ماندنی
متضاد ماندگار: رفتنی
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: کسی که در جایی اقامت طولانی داشته باشد، کسی که در جایی اقامت ( دایمی و طولانی ) کند، پایدار، با دوام، ماندنی، [در فرهنگ معین آمده: گاه این کلمه را برای فرزندی دهند که برادران و خواهران قبل از او در کودکی فوت کرده اند ( برای تفأل به ادامه زندگی او ) ]
برچسب ها: اسم، اسم با م، اسم دختر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( صفت ) . ۱- کسی که در جایی اقامت ( دایمی یا طولانی ) کند . ۲- پایدار ماندنی . ۳- گاه این کلمه را بفرزندی دهند که برادران و خواهران قبل از او در کودکی فوت کرده اند ( برای تفال بادام. زندگی او ) .
پایدار بادوام
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگستان زبان و ادب
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه عمومی
ماندگار (فیلم ۲۰۱۳). ماندگار ( لهستانی: Nieulotne ) یک فیلم درام لهستانی به کارگردانی یاتسک بورتسوخ است که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد.
• ماگدالنا بروس
• یاکوب گیرشائو
• آنخلا مولینا
• یوانا کولیگ
• آندژی خیرا
• مارتسل سابات
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف• ماگدالنا بروس
• یاکوب گیرشائو
• آنخلا مولینا
• یوانا کولیگ
• آندژی خیرا
• مارتسل سابات
wiki: ماندگار (فیلم ۲۰۱۳)
جدول کلمات
مترادف ها
پایدار، وفادار، دائمی، ثابت، استوار، ثابت قدم، باثبات، ماندگار
پایا، مزمن، مصر، ماندگار، مداوم، لجوج، سمج، مقاوم، ایستادگی کننده
متوالی، پیوسته، ماندگار، مداوم
پایدار، تجزیه ناپذیر، ماندگار، غیر قابل حل، حل نشدنی، اب نشدنی، ناگداز، بهم نخوردنی، منحل نشدنی
پایدار، بادوام، ماندگار، همیشگی، ابدی
ثابت، ماندگار، پاک نشدنی، محو نشدنی
اصلی، ماندگار، در همه جا حاضر، دارای نفوذ کامل در سرتاسر جهان
ماندگار، پاک نشدنی، محو نشدنی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
مانا
گار پسوندی است که به معنی بینهایت یا گردش پیوسته بکار برده میشه
مثل کردگار
اموزگار
روزگار
پروردگار
افریدگار
پرگار
به اینصورت میشه ماندگار رو تا بینهایت ماندن معنی کرد
مثل کردگار
اموزگار
روزگار
پروردگار
افریدگار
پرگار
به اینصورت میشه ماندگار رو تا بینهایت ماندن معنی کرد
سکوت دیرین بر زخم دین که ستایش می کنم ماندگاری اش را!
Permanent adhesive : چسب ماندگار
Lasting paintings : نقاشی های ماندگار
پایا ، ساکن، مقیم، پایدار، جاوید، مانا، ماندنی
دیرپا
چیزی که باقی می ماند . یادگار