ماندگار

/mAndegAr/

مترادف ماندگار: ساکن، مقیم، پایدار، جاوید، مانا، ماندنی

متضاد ماندگار: رفتنی

معنی انگلیسی:
abiding, resident, lasting, permanent, persistent, staying

فرهنگ اسم ها

اسم: ماندگار (دختر) (فارسی) (تلفظ: mānd(e)gār) (فارسی: ماندگار) (انگلیسی: mandgar)
معنی: کسی که در جایی اقامت طولانی داشته باشد، کسی که در جایی اقامت ( دایمی و طولانی ) کند، پایدار، با دوام، ماندنی، [در فرهنگ معین آمده: گاه این کلمه را برای فرزندی دهند که برادران و خواهران قبل از او در کودکی فوت کرده اند ( برای تفأل به ادامه زندگی او ) ]
برچسب ها: اسم، اسم با م، اسم دختر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

ماندگار. [ دْ / دَ / دِ ] ( نف مرکب ) کسی که در جایی اقامت ( دایمی یا طولانی ) کند. پایدار. بادوام. آنکه بماند. ماندنی. مقابل رفتنی. آنکه آهنگ ماندن کرده است ؛ مهمانها ماندگار نیستند ( برای شب یا روز نمی مانند ). این نوکر ماندگار نیست. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || گاه این کلمه را به فرزندی دهند که برادر و خواهران قبل از او در کودکی فوت کرده اند ( برای تفأل به ادامه زندگی او ). ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

ماندنی، پایدار
( صفت ) . ۱- کسی که در جایی اقامت ( دایمی یا طولانی ) کند . ۲- پایدار ماندنی . ۳- گاه این کلمه را بفرزندی دهند که برادران و خواهران قبل از او در کودکی فوت کرده اند ( برای تفال بادام. زندگی او ) .
پایدار بادوام

فرهنگ معین

(دِ ) (ص فا. ) ۱ - کسی که در جایی اقامت (دایم یا طولانی ) کند. ۲ - پایدار، ماندنی .

فرهنگ عمید

ماندنی، پایدار، آنچه پیوسته بر یک حال بماند و تغییر نکند.

فرهنگستان زبان و ادب

{long life} [علوم و فنّاوری غذا] ویژگی آن دسته از فراورده های غذایی که نسبت به انواع معمولی خود عمر طولانی تری داشته باشند

واژه نامه بختیاریکا

ممیر ( ممیرا )

دانشنامه عمومی

ماندگار (فیلم ۲۰۱۳). ماندگار ( لهستانی: Nieulotne ) یک فیلم درام لهستانی به کارگردانی یاتسک بورتسوخ است که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد.
• ماگدالنا بروس
یاکوب گیرشائو
آنخلا مولینا
یوانا کولیگ
آندژی خیرا
• مارتسل سابات
عکس ماندگار (فیلم ۲۰۱۳)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

مانی

مترادف ها

constant (صفت)
پایدار، وفادار، دائمی، ثابت، استوار، ثابت قدم، باثبات، ماندگار

persistent (صفت)
پایا، مزمن، مصر، ماندگار، مداوم، لجوج، سمج، مقاوم، ایستادگی کننده

continuous (صفت)
متوالی، پیوسته، ماندگار، مداوم

indissoluble (صفت)
پایدار، تجزیه ناپذیر، ماندگار، غیر قابل حل، حل نشدنی، اب نشدنی، ناگداز، بهم نخوردنی، منحل نشدنی

perdurable (صفت)
پایدار، بادوام، ماندگار، همیشگی، ابدی

indelible (صفت)
ثابت، ماندگار، پاک نشدنی، محو نشدنی

immanent (صفت)
اصلی، ماندگار، در همه جا حاضر، دارای نفوذ کامل در سرتاسر جهان

ineffaceable (صفت)
ماندگار، پاک نشدنی، محو نشدنی

فارسی به عربی

جوهری , دائم

پیشنهاد کاربران

مانا
گار پسوندی است که به معنی بینهایت یا گردش پیوسته بکار برده میشه
مثل کردگار
اموزگار
روزگار
پروردگار
افریدگار
پرگار
به اینصورت میشه ماندگار رو تا بینهایت ماندن معنی کرد
سکوت دیرین بر زخم دین که ستایش می کنم ماندگاری اش را!
Lasting
Abiding
Enduring
Durable
Permanent adhesive : چسب ماندگار
Lasting paintings : نقاشی های ماندگار
enduring
پایا ، ساکن، مقیم، پایدار، جاوید، مانا، ماندنی
دیرپا
چیزی که باقی می ماند . یادگار
Lasting

بپرس