همی تاخت بر غرم و آهو به دشت
پراگنده شد غرم و او مانده گشت.
فردوسی.
کنون مانده گشتم چنین در گریزسری پر ز کینه دلی پر ستیز.
فردوسی.
نغزگویان که گفتنی گفتندمانده گشتند و عاقبت خفتند.
نظامی.
استاد از بس که احتیاط قبله می جست مانده گشت. ( فردوس المرشدیه ).