ماندنی
/mAndani/
مترادف ماندنی: پایدار، جاوید، مانا، بادوام، دیرپا، فراموش نشدنی، به یادماندنی، مقیم، ساکن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. ماندگار: خاطرۀ ماندنی.
۳. [مجاز] قابل زنده ماندن.
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
پایدار، پایا، دائمی، ثابت، ابدی، ماندنی
پایا، بادوام، ثابت، دیرپای، خالد، ماندنی، پاینده
معین، مقرر، ثابت، پا بر جا، جایگیر، مقطوع، ماندنی
ماندنی، قابل دوام، مناسب رشد و ترقی، زیست پذیر، زنده ماندنی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
یار ماندنی من