ماندنی
/mAndani/
مترادف ماندنی: پایدار، جاوید، مانا، بادوام، دیرپا، فراموش نشدنی، به یادماندنی، مقیم، ساکن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. ماندگار: خاطرۀ ماندنی.
۳. [مجاز] قابل زنده ماندن.
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
پایدار، پایا، دائمی، ثابت، ابدی، ماندنی
پایا، بادوام، ثابت، دیرپای، خالد، ماندنی، پاینده
معین، مقرر، ثابت، پا بر جا، جایگیر، مقطوع، ماندنی
ماندنی، قابل دوام، مناسب رشد و ترقی، زیست پذیر، زنده ماندنی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
خاندان مندنی طایفه روا ایل منجزی ایل بزرگ بختیاروند ( بهداروند )
سردار مندنی ( ماندنی ) پسر خسرو خان نواده ی اتابک صالح خان همدانی پسر باور خان پسر مهدی خان آتش بیگی بختیاروند
_____
از فرماندهان سپاه نادرشاه افشار در فتح هند
_____
سردار مندنی ( ماندنی ) پسر خسرو خان نواده ی اتابک صالح خان همدانی پسر باور خان پسر مهدی خان آتش بیگی بختیاروند
_____
از فرماندهان سپاه نادرشاه افشار در فتح هند
_____
یار ماندنی من