مأمور معتمد. مامور معتمد ( به انگلیسی: The Confidential Agent ) رمانی اثر گراهام گرین نویسنده انگلیسی است. این رمان در سال ۱۹۳۹ منتشر شده است.
د. مأمور معتمد و تنهایی است که برای نجات کشورش که غرق در جنگ داخلی است به انگلستان می رود تا زغال سنگ را که به دلیل نیاز شدید از الماس هم قیمتی تر شده است خریداری کند. هم زمان از طرف شورشیان ل. نیز مأمور می شود در رقابتی تنگاتنگ مانع مأموریت د. شوند و خود قرارداد خریدی با صاحبان معدن زغال سنگ منعقد سازد.
د. که روزهای تلخ و سختی را در جنگ با شورشیان پشت سر گذاشته در جوی از بدگمانی نسبت به هم وطنانش در حالی که نمی داند برای پیشبرد ماموریتش به چه کسی اعتماد کند با دختر زیبا و جوانی به نام رز کالن آشنا می شود که می تواند برگ برنده او در بازی زندگی باشد.
• قبلاً تصور می کرد بی اعتمادی ای که زندگی اش را در برگرفته بود ناشی از جنگ داخلی است، ولی حالا دیگر باورش می شد که بی اعتمادی در همه جا وجود دارد: پاره ای از زندگی انسان بود. مردم را عادات بدشان به هم پیوند می داد: زانی ها و دزدها هم در میان خود به همدیگر حرمت می گذاشتند. صفحهٔ ۱۰۰ و ۱۰۱
• آدم به نحوی گریز ناپذیر وطن خود را به هر دلیل دوست دارد - حالا به خاطر مصایب و خشونت آن هم که شده باشد. صفحهٔ ۱۹۷
• آدم باید به مرده ها حسادت کند. آدم های زنده از تنهایی و بی اعتمادی رنج می بردند. صفحهٔ ۳۱۶
در سال ۱۹۴۵ فیلمی به همین نام با اقتباس از داستان این کتاب ساخته شد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفد. مأمور معتمد و تنهایی است که برای نجات کشورش که غرق در جنگ داخلی است به انگلستان می رود تا زغال سنگ را که به دلیل نیاز شدید از الماس هم قیمتی تر شده است خریداری کند. هم زمان از طرف شورشیان ل. نیز مأمور می شود در رقابتی تنگاتنگ مانع مأموریت د. شوند و خود قرارداد خریدی با صاحبان معدن زغال سنگ منعقد سازد.
د. که روزهای تلخ و سختی را در جنگ با شورشیان پشت سر گذاشته در جوی از بدگمانی نسبت به هم وطنانش در حالی که نمی داند برای پیشبرد ماموریتش به چه کسی اعتماد کند با دختر زیبا و جوانی به نام رز کالن آشنا می شود که می تواند برگ برنده او در بازی زندگی باشد.
• قبلاً تصور می کرد بی اعتمادی ای که زندگی اش را در برگرفته بود ناشی از جنگ داخلی است، ولی حالا دیگر باورش می شد که بی اعتمادی در همه جا وجود دارد: پاره ای از زندگی انسان بود. مردم را عادات بدشان به هم پیوند می داد: زانی ها و دزدها هم در میان خود به همدیگر حرمت می گذاشتند. صفحهٔ ۱۰۰ و ۱۰۱
• آدم به نحوی گریز ناپذیر وطن خود را به هر دلیل دوست دارد - حالا به خاطر مصایب و خشونت آن هم که شده باشد. صفحهٔ ۱۹۷
• آدم باید به مرده ها حسادت کند. آدم های زنده از تنهایی و بی اعتمادی رنج می بردند. صفحهٔ ۳۱۶
در سال ۱۹۴۵ فیلمی به همین نام با اقتباس از داستان این کتاب ساخته شد.
wiki: مأمور معتمد