(Clarence Malcolm Lowry (1909 –1957
نویسنده ی انگلیسی. در نیوبرایتون، بندر کوچکی در غرب انگلستان متولد شد. در چهارده سالگی نوشیدن الکل را آغاز کرد و این اعتیاد، در ادامه ی زندگی با وی همراه بود. علی رغم اصرار پدر و مادرش مبنی بر تحصیل در کیمبریج، برای کسب تجربه و دیدن نقاط مختلف دنیا به عنوان کارگر عرشه ی کشتی مشغول به کار شد. این تجربه ها به ماده ی خام رمان اولش اولترامارین تبدیل شدند. این رمان درباره ی مرد جوانی است که عازم سفر دریایی می شود و تمام مدت در صدد جلب احترام خدمه ی کشتی است.
لوری در سال 1929، به خواسته ی والدینش عمل کرد و به دانشگاه کیمبریج رفت، اما باز هم خلاف خواست آن ها رشته ی ادبیات را به جای اقتصاد انتخاب کرد و با این که در طول تحصیل تلاش زیادی نمی کرد، به دلیل نثر قدرتمند خود مورد تحسین قرار گرفت. در همین دوران، هم اتاقی او در خوابگاه خودکشی کرد و این موضوع تأثیر عمیقی بر لوری گذاشت.
بعد از اتمام تحصیل، مدتی به گشت و گذار در نقاط مختلف دنیا پرداخت و در طول یکی از سفرها با همسر آینده اش جان گابریل آشنا شد. اگرچه به دلیل اعتیاد لوری به الکل، رابطه ی آن ها چندان پردوام نبود. این زوج به آمریکا مهاجرت کردند و لوری مدتی برای ترک الکل بستری بود. او در آمریکا در فیلمنامه نویسی بخت آزمایی کرد و البته نگارش مهم ترین اثر تمام عمرش یعنی زیر کوه آتشفشان را آغاز نمود. پس از این، لوری و همسرش در آخرین تلاش برای احیاء رابطه ی خود به مکزیک رفتند اما این مهاجرت نیز ثمری نداشت و در نهایت موجب جدایی آن ها شد. پس از طلاق و برگشت به آمریکا، لوری دوره ای از افسردگی حاد را تجربه کرد، با این حال نوشتن رمان را ادامه داد. در این دوران، لوری هیچ درآمدی نداشت و خانواده ی وی، اجاره ی هتل را مستقیماً به متصدیان هتل واریز می کردند تا مصرف الکل لوری را محدود کنند. مارجری بونر، هنرپیشه و رمان نویس، دومین همسر لوری بود و تأثیر شگرفی در بازیابی روحیه ی وی داشت. آن ها به کانادا مهاجرت کردند و ظاهراً رابطه ای صمیمانه داشتند، اگرچه بعدها فاش شد که لوری دو بار قصد داشته همسرش را خفه کند.
مالکوم لوری در سال 1957 در چهل و هشت سالگی درگذشت. مرگ او ناشی از ازدیاد مصرف الکل بود و برخی آن را خودکشی تلقی کردند. اگرچه وی در طول عمر خود تنها دو رمان منتشر کرد، با این حال اثر دوم یعنی زیر کوه آتشفشان به عنوان شاهکاری منحصر به فرد در ادبیات قرن بیستم شناخته می شود. این کتاب که در فهرست صد کتاب برتر قرن کتابخانه ی مدرن در جایگاه یازدهم قرار دارد، درباره ی مرد الکلی جوانی است که در کنسولگری انگلستان در شهری کوچک و حاشیه ای در مکزیک مشغول به کار است. کتاب دوازده فصل دارد و تمام فصول آن در یک روز – روز عید مردگان - روایت می شود. برخلاف سنت رایج آن دوران مبنی بر استفاده از زاویه ی دید دانای کل، لوری هر فصل را از دید یکی از شخصیت های داستان روایت کرده است. جان هیوستون، کارگردان آمریکایی، در سال 1984 فیلمی سینمای موفقی را با اقتباس از این رمان ساخت.