مالکانه

/mAlekAne/

مترادف مالکانه: مالک وار، سهم مالک

معنی انگلیسی:
possessory, by right of ownership, proprietary

لغت نامه دهخدا

مالکانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) هفت مغز بود، حلوایی خشک است. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 497 ). نام حلوایی است که از برنج پزند و آن در گیلان متعارف است و بعضی گویند حلوایی است خشک و آن از هفت مغز سازند که مغزبادام و مغز گردکان و زردآلو و شفتالو و پسته و فندق و چلغوزه باشد. ( برهان ). مالکا. حلوایی است که از برنج پزند و بیشتر در گیلان باشد و بعضی گفته اند حلوایی است که از چند مغز سازند. ( فرهنگ رشیدی ). نام حلوایی است که بیشتر در گیلان پزند و خورند و او را مالکا نیز گویند. ( انجمن آرا ) ( از آنندراج ) :
کار من خوب کرد بی صلتی
هرکه او طَمْع مالکانه کند.
ابوالعباس ( از لغت فرس چ اقبال ص 497 ). || خرمای قصب را نیز گویند. ( برهان ). نام قسمی از خرما که خرمای قصب نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). || بمعنی قضیب نیز گفته اند لیکن بدین معنی در لکانه گذشت. ( فرهنگ رشیدی ) ( آنندراج ). بدین معنی لکانه است و یا «قصب » در معنی پیشین به «قضیب » تصحیف شده. ( حاشیه برهان چ معین ).

مالکانه. [ ل ِ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، اِ مرکب ) منسوب به مالک. درخور مالک. مخصوص مالک. آنمقدار از محصول که سهم مالک شود. حق مالک. || همچون مالک. در مقام مالک : اکنون چون صکوک و ملکیت به گواهان عدل ثابت می شود و در تصرف مالکانه در شرع اعتباری تمام دارد. ( تاریخ غازان ص 227 ).

فرهنگ فارسی

حلوایی است خشک و آنرا از هفت مغز (مغز بادام گردو زردالو شفتالو پسته فندق و چلغوزه ) تهیه کنند : کارمن خوب کرد بی صلتی هرکه او طمع مالکانه کند . ( ابوالعباس لفا اق.۴۹۷ )

گویش مازنی

/maalekaane/ حق مالک از کشت زار

پیشنهاد کاربران

به معنی نوعی حلوا در شعر ربنجی آمده است
کار من خوب کرد بی صلتی
هرکه او طَمْع مالکانه کند.
ابوالعباس

بپرس