مالچ
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
مالچ:[اصطلاح صید ]تخته ای که بر روی بیس قرار می گیرد.
ماده ای چسبناک از مشتقات سنگین نفت با بیش از ۲۰ اتم کربن که اصطلاحا از ته مانده برش نفتی پالایشگاه میباشد
مورد استفاده برای ساکن کردن شن روان بیابان جلوگیری از پدیده ریزگرد
مورد استفاده برای ساکن کردن شن روان بیابان جلوگیری از پدیده ریزگرد
مالچ. [ل] ( انگلیسی ) ماده محافظی که به منظور جلوگیری از فرسایش خاک، حفظ رطوبت، و گاه تغذیه ی آن در پای گیاه پاشیده می شود.
. . . دخترانی که با سرمشق خاصی گام برمی داشتند. . . تا کفش هایشان در مالچ فرونرود. . .
توماس هاردی
. . . دخترانی که با سرمشق خاصی گام برمی داشتند. . . تا کفش هایشان در مالچ فرونرود. . .
توماس هاردی
مالچ. [ل] ( انگلیسی ) ماده چسبناکی که از ریشه گیاهی یا نفتی گرفته می شود و برای تثبیت خاک بیابان ها به کار می رود