مالداری
معنی انگلیسی:
ranch
لغت نامه دهخدا
مالداری. ( حامص مرکب ) دولت و ثروت و غنا. ( ناظم الاطباء ). ثروتمندی. توانگری :
سلطان عرب به کامکاری
قارون عجم به مالداری.نظامی.
|| داشتن استر و خر و مانند آن بیشتر برای کرایه دادن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). دارای چارپایان بودن. || تربیت گاو و گوسفند و اسب : شغل اهالی کشاورزی و مالداری است. ( فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگ فارسی
ثروتمندی و توانگری
۱- ثروتمندی توانگری . ۲- دارای چارپایان بودن .۳- تربیت گاو و گوسفند واسب : شغل اهالی کشاورزی و مالداری است .