ماص

لغت نامه دهخدا

ماص. ( اِ ) به معنی ماه است که به عربی قمر می گویند لیکن معلوم نیست که به لغت کجاست. ( برهان ) ( آنندراج ). ماص به معنی قمر سنسکریت است. ( حاشیه برهان چ کلکته ). صحیح ماس است. ( حاشیه برهان چ معین ). مأخوذ از سنسکریت ماه و قمر. ( ناظم الاطباء ).

ماص. [ ماص ص ] ( ع ص ) مکنده و آنکه می مکد. ( ناظم الاطباء ). اسم فاعل است از مَص و مؤنث آن ماصة. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به مص شود.

مأص. [ م َ ءَ / م َءْص ْ ] ( ع اِ ) شتران سپید نیکو و برگزیده. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس