ماشه
/mASe/
مترادف ماشه: انبر، کلبتان، گیره، تفنگ
برابر پارسی: شستی، توته، زبانک
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- چکاندن ماشه ؛ ( اصطلاح نظامی ) کشیدن ماشه. ( فرهنگ فارسی معین ).
|| یک حصه از دوازده حصه تولچه را نیز گویند و تولچه دو مثقال و نیم است. ( برهان ) ( آنندراج ). یک حصه از دوازده حصه تولچه در صورتیکه هر تولچه دو مثقال و نیم باشد یعنی پنج نخود و آن را ماهیچه و ماهه نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). یک حصه از دوازده حصه توله هندی ( دو مثقال و نیم ). در این معنی هندی است که در طب فارسی داخل شده. ( حاشیه برهان چ معین ). واحد مقیاس هند برابر یک دوازدهم توله یا تولچه هندی ( هر توله معادل دو مثقال و نیم است ). ( فرهنگ فارسی معین ): دینار سه و نیم ماشه طلاست. ( منتهی الارب ). و رجوع به ماهچه و ماهه شود. || هرچیز را گویند که به قدر ماش باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). و رجوع به ماش شود. || وزنه خرد و کوچک. ( ناظم الاطباء ). || لیف جولاهگان. || بیل. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) واحد مقیاس هند برابر ۱/۱۲ توله یا تولچ. هندی ( هر توله معادل دو مثقال ونیم است ) .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] انبر.
گویش مازنی
دانشنامه عمومی
ماشه سازوکاری در برخی از سلاح های گرم است که شلیک کردن سلاح را باعث می شود. در بیشتر سلاح ها ماشه با انگشت اشاره کشیده ( چکانده ) می شود. ماشه عملاً مجموعه ای از اهرم ها و فنرها است که سوزنی را رها می کند تا بر اثر نیروی فنر به چاشنی فشنگی که در جان لوله قرار دارد برخورد کند و منجر به شلیک گردد.
ماشه و ابزارهای مربوط به آن در برخی از جنگ افزارها «دستگاه چکاننده» نیز خوانده می شود.
ماشه و ابزارهای مربوط به آن در برخی از جنگ افزارها «دستگاه چکاننده» نیز خوانده می شود.
wiki: ماشه
ماشه (کمون). ماشه یک کمون است که در منطقه پی دو لا لوآر در شهرستان وانده در غرب فرانسه قرار دارد. [ ۲]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: ماشه (کمون)
مترادف ها
گیره، قلاب، پاشنه، ماشه، ماشه اسلحه، سنگ زیر چرخ، چرخ نگهدار
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
ماشی. ( ع ص ) رونده و در حدیث است : اِن لِلحاج الماشی بکل خطو سبعماءة حسنة. ( منتهی الارب ) . رونده. ( آنندراج ) . به سرعت راه رونده. ( ناظم الاطباء ) . اسم فاعل است و جمع آن مشاة و ماشون و مؤنث آن ماشیة است. ( از اقرب الموارد ) . رونده. ج ، مشاة. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . || سخن چین نزدیک والی ، یا عام است. ج ، مشاة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . سعایت کننده و سخن چین. ج ، مشاة. ( ناظم الاطباء ) .
... [مشاهده متن کامل]
👈ماشی کلمه عربی هست ، منبع لغت نامه دهخدا
👈ماشه از ماشا ترکی به معنی کلبتان
... [مشاهده متن کامل]
👈ماشی کلمه عربی هست ، منبع لغت نامه دهخدا
👈ماشه از ماشا ترکی به معنی کلبتان
ماشیدن: to motion ( پارسی میانه: Moshitan )
ماشه ( محرک تفنگ )
ماشین ( حرکت کننده )
ماشه ( محرک تفنگ )
ماشین ( حرکت کننده )
ماشا ترکی وسله ای برا محکم گیر و همان انبر و کلبتان
این کلمه ترکی است و به معنای انبر.
قسمتی از تفنگ که شلیک میکنه