ماسیده

/mAside/

معنی انگلیسی:
firm, set

لغت نامه دهخدا

ماسیده. [ دَ / دِ ] ( ن مف ) بسته شده. منعقد شده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || ماست شده ( شیر ). ( فرهنگ فارسی معین ). || صورت گرفته تحقق یافته. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱- بسته منعقد شده. ۲- ماست شده ( شیر ) . ۳- صورت گرفته تحقق یافته .

فرهنگ معین

(دِ ) (ص مف . ) بسته ، سفت شده .

پیشنهاد کاربران

ماسیده شدن به مفهوم منعقد شدن یا سفت شدن و به روش مصدر و یا بن واژه یعنی مماس شدن و به هم تماس پیدا کردن مثل کلمه ماست که فرآیند تبدیل شیر به ماست به صورت تماس مولکولی این عمل در درون شیر انجام می شود.
...
[مشاهده متن کامل]
کلمه الماس هم از همین مفهوم منشعب گردیده به مفهوم سفت و سخت. کلمه مست نیز یعنی میل شدید به تماس با اون چیزی که به سمتش گرایش داریم. حتی همین کلمه سمت هم جهت تماس پیدا کردن به اون چیزی که به سمتش گرایش داریم را نشان می دهد. نظم بسیار عجیب و حکیمانه ای در مهندسی کلمات وجود دارد که واقعاً حیرت برانگیز است که چطور یک چنین پیچ و تابی در حروف در غالب کلمات باعث ایجاد مفاهیم در ابعاد مختلف می شود.

به ثمر نشسته، انجام شده

بپرس