لغت نامه دهخدا
- مازه پشت ؛ صلب. ( مهذب الاسماء، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ): النائط، رگی در میان مازه پشت. ( ملخص اللغات حسن خطیب ، یادداشت ایضاً ). و رجوع به پشت مازه شود.
|| بعضی ناوی را که در میان پشت افتد گویند. ( برهان ). ناومیان پشت و عضله. ( ناظم الاطباء ).
مازه. [ زَ / زِ ] ( اِخ ) سردار ایرانی که مأمور بود مانع عبور اسکندر از رودخانه فرات گردد. ( از ایران باستان ص 1371 ). و رجوع به همین مأخذ ص 1371 و 1447 شود.
فرهنگ فارسی
سردار ایرانی که مامور بود مانع عبور اسکندر از رودخانه فرات گردد
فرهنگ عمید
فرهنگستان زبان و ادب
واژه نامه بختیاریکا
دست مازه کِردِن
( مازِه ) قسمتی از بدن شامل ستون فقرات
مِن تریز مازه نُهادِن
دانشنامه عمومی
مازه (دریانوردی). در ساختار قایق ها و کشتی ها، تیر حمال اصلی کف قایق مازه[ ۱] ( به انگلیسی: keel ) یا بـِیس نامیده می شود. مازه ستون فقرات کشتی یا قایق و مهم ترین سازه کشتی است که همهٔ ساختمان روی آن ساخته می شود. مازه تیری یکپارچه و دراز است و تیرهای افقی بدنه کشتی به آن وصل می شوند. در قایق های بادبانی معمولاً مازه در زیر قایق برجسته است.
مازه، نیروی بادی که از بغل به شناور می خورد را به نیروی پیشران تبدیل می کند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفمازه، نیروی بادی که از بغل به شناور می خورد را به نیروی پیشران تبدیل می کند.
wiki: مازه (دریانوردی)
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
مازه در زبان پارسی به انهنایی گفته می شود که نوکش هیچ تیز نباشد، اگر تیز باشد آن را تیزه گویند.
مازه در بختیاری ستون مهره ها و یال کوهها و تپه ها هم گویند
ستون فقرات
گوشت مازه:گوشتی که در دو طرف ستون فقرات گاو و گوسفند جا دارد و برای کباب کردن مرغوب تر است، راسته.
در زبان لری بختیاری به معنی
تپه
تپه
در زبان لری به کمر، ، مازه می گویند