ماریانو مورنو ( Mariano_Moreno; تلفظ اسپانیایی: ؛ ۲۳ سپتامبر ۱۷۷۸ – ۴ مارس ۱۸۱۱ ) وکیل، روزنامه نگار و سیاستمدار آرژانتینی بود. وی نقشی تعیین کننده در پریمرا خونتا، اولین دولت ملی آرژانتین پس از انقلاب مه، برعهده داشت.
... [مشاهده متن کامل]
مورنو در سال ۱۷۷۸ در بوینس آیرس متولد شد. پدرش مانوئل مورنو ئی آرگوموسا متولد سانتاندر اسپانیا بود که در سال ۱۷۷۶ وارد آن شهر شد و با ماریا دل واله ازدواج کرد. ماریانو فرزند اول خانواده مورنو بود و سیزده برادر کوچکتر هم داشت. در دوران جوانی وی لاتین، منطق و فلسفه را در کالج سلطنتی سان کارلوس تحصیل کرد و سپس تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته حقوق در چوکیساکا دنبال کرد. در طی این مطالعات، او ایده های جدید روشنگران اسپانیا را آموخت. وی با ماریا گوادالوپه کوئنکا ازدواج کرد و به بوینس آیرس بازگشت و به عنوان وکیل برجسته کابیلدو درآمد. بر خلاف بسیاری از دیگر اروپائیان ساکن آمریکای لاتین، او پروژه کارلوتیسم و مدیریت سانتیاگو د لینیرس را رد کرد. وی برای نایب الملک بعدی، بالتازار هیدالگو د سیسنروس کار می کرد. وی مقاله اقتصادی "نمایندگی ملاکان " را نوشت، که نایب الملک را ترغیب به آغاز تجارت با انگلیس نمود.
اگرچه او در انقلاب مه که سیسنروس را برکنار کرد نقش برجسته ای نداشت، اما به عنوان وزیر جنگ دولت جدید پریمرا خونتا منصوب شد. وی همراه با خوان خوزه کاستلی سیاست های سختگیرانه ای را علیه حامیان دولت سابق و تقویت دولت جدید اتخاذ کرد. این سیاست ها در یک سند محرمانه، برنامه عملیاتی، شرح داده شده است. برخی از مورخان دربارهٔ تألیف آن اختلاف نظر دارند. مورنو کارزارهای نظامی خود را به پاراگوئه و پروی علیا کشاند و دستور اعدام سانتیاگو د لینیرس را پس از شکست ضدانقلاب صادر کرد. وی اولین روزنامه آرژانتین را به نام La Gazeta de Buenos Ayres تأسیس کرد و کتاب قرارداد اجتماعی اثر ژان - ژاک روسو را به اسپانیایی ترجمه کرد.
هنگامی که خونتا به اولین پیروزی های نظامی دست می یافت، رئیس جمهور کورنلیو ساودرا با مورنو مخالفت کرد و در عوض از سیاست های میانه رو طرفداری کرد. ساودرا با همدستی با جورجیو فونس تعداد اعضای خونتا را گسترش داد تا مورنیست ها را در اقلیت نگهدارد. با ادامه اختلافات، مورنو به مأموریت دیپلماتیک در انگلیس منصوب شد اما در راه آنجا در دریا درگذشت. برادرش مانوئل مورنو ادعا کرد که او مسموم شده است. هواداران وی تا چند سال پس از مرگ وی هنوز یک جریان سیاسی با نفوذ بودند. مورخان چندین دیدگاه در مورد نقش و اهمیت تاریخی مورنو دارند، از قدیس نگاری او گرفته تا انکارش. وی پیشرو روزنامه نگاری آرژانتین محسوب می شود.
... [مشاهده متن کامل]
مورنو در سال ۱۷۷۸ در بوینس آیرس متولد شد. پدرش مانوئل مورنو ئی آرگوموسا متولد سانتاندر اسپانیا بود که در سال ۱۷۷۶ وارد آن شهر شد و با ماریا دل واله ازدواج کرد. ماریانو فرزند اول خانواده مورنو بود و سیزده برادر کوچکتر هم داشت. در دوران جوانی وی لاتین، منطق و فلسفه را در کالج سلطنتی سان کارلوس تحصیل کرد و سپس تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته حقوق در چوکیساکا دنبال کرد. در طی این مطالعات، او ایده های جدید روشنگران اسپانیا را آموخت. وی با ماریا گوادالوپه کوئنکا ازدواج کرد و به بوینس آیرس بازگشت و به عنوان وکیل برجسته کابیلدو درآمد. بر خلاف بسیاری از دیگر اروپائیان ساکن آمریکای لاتین، او پروژه کارلوتیسم و مدیریت سانتیاگو د لینیرس را رد کرد. وی برای نایب الملک بعدی، بالتازار هیدالگو د سیسنروس کار می کرد. وی مقاله اقتصادی "نمایندگی ملاکان " را نوشت، که نایب الملک را ترغیب به آغاز تجارت با انگلیس نمود.
اگرچه او در انقلاب مه که سیسنروس را برکنار کرد نقش برجسته ای نداشت، اما به عنوان وزیر جنگ دولت جدید پریمرا خونتا منصوب شد. وی همراه با خوان خوزه کاستلی سیاست های سختگیرانه ای را علیه حامیان دولت سابق و تقویت دولت جدید اتخاذ کرد. این سیاست ها در یک سند محرمانه، برنامه عملیاتی، شرح داده شده است. برخی از مورخان دربارهٔ تألیف آن اختلاف نظر دارند. مورنو کارزارهای نظامی خود را به پاراگوئه و پروی علیا کشاند و دستور اعدام سانتیاگو د لینیرس را پس از شکست ضدانقلاب صادر کرد. وی اولین روزنامه آرژانتین را به نام La Gazeta de Buenos Ayres تأسیس کرد و کتاب قرارداد اجتماعی اثر ژان - ژاک روسو را به اسپانیایی ترجمه کرد.
هنگامی که خونتا به اولین پیروزی های نظامی دست می یافت، رئیس جمهور کورنلیو ساودرا با مورنو مخالفت کرد و در عوض از سیاست های میانه رو طرفداری کرد. ساودرا با همدستی با جورجیو فونس تعداد اعضای خونتا را گسترش داد تا مورنیست ها را در اقلیت نگهدارد. با ادامه اختلافات، مورنو به مأموریت دیپلماتیک در انگلیس منصوب شد اما در راه آنجا در دریا درگذشت. برادرش مانوئل مورنو ادعا کرد که او مسموم شده است. هواداران وی تا چند سال پس از مرگ وی هنوز یک جریان سیاسی با نفوذ بودند. مورخان چندین دیدگاه در مورد نقش و اهمیت تاریخی مورنو دارند، از قدیس نگاری او گرفته تا انکارش. وی پیشرو روزنامه نگاری آرژانتین محسوب می شود.