مارکوس آئورلیوس آنتونیوس یا مارک اورل ( به لاتین: Marcus Aurelius Antoninus، به فرانسه: Marc Aurel ) از امپراتوران بزرگ روم است. او یکی از «پنج امپراتور خوب»، از دودمان آنتونی نروایی، و یک فیلسوف رواقی بود. وی در ۲۶ آوریل سال ۱۲۱ میلادی زاده شد. مارک اورل در ۱۷ مارس ۱۸۰ میلادی به بیماری تیفوس درگذشت.
... [مشاهده متن کامل]
مارکوس آئورلیوس نقش برجسته ای در آخرین دوره جنگ های رم علیه اشکانیان داشت. او کتاب تأملات ( به انگلیسی: Meditations ) را در میان سال های ۱۷۰ تا ۱۸۰ در حالی که روم در حال جنگ بود، تألیف کرد.
مارکوس آئورلیوس فرمانروایی بود که فرمانروایی را دوست نداشت. او از کودکی علاقه مند بود که فیلسوف شود و همچنین او با مطالعه زندگی سقراط به وجد می آمد.
راستی و شرف برای او از قدرت و ثروت مهم تر بودند. او همچون روستایی ها لباس های ساده می پوشید و بر تخت های سخت و خشن می خوابید تا اینکه در هجده سالگی از عمرش عموی وی امپراتور آنتونیوس پیوس او را به ولیعهدی خود برگزید؛ و این شاهزادهٔ از دنیا بریده را وارد دنیایی کرد که آن را دوست نمی داشت.
مارکوس آئورلیوس تأملات خود را مثل بسیاری از فیلسوفان در پشت میز تحریر اتاق خویش ننوشته است؛ بلکه ثبت آن ها مربوط به سال های ۱۶۵–۱۷۵ در کارزار جنگ است. نبردی که به گفته مورخان با متجاوزگران قبایل سارماتی ها و … بوده است.
مطابق نوشتهٔ ویل دورانت می توان او را دید که پس از نبردی سخت در روز؛ شب هنگام در اردوگاه سربازان در نزدیکی یکی از آبریزهای فرعی دانوب در حالی که مقابل چادر خود آتش بزرگی برپا کرده است؛ دربارهٔ عمل و تصورات خود در آن روز می اندیشد:
«هنگام روز سرمتها ( یا سارماتی ها، آلمانی های بربر در آن ایام ) را تعقیب می کرد، و شب هنگام می توانست دربارهٔ ایشان با همدردی بنویسد. »
در نهاد او نیرویی بود که می بایست همواره کشش و کوشش از سرگیرد. همین که بیدار می شد خود را در تنگنا می یافت. افکاری به وی روی می آورد که آشفته اش می ساخت؛ دیگران به سبب آنچه آئورلیوس آن را نیکو می شمرد بر او ملامت روا می داشتند. از دربار خود رنج می برد؛ جامعه او را می آزرد؛ احساس خلاء می نمود؛ همه چیز را یک نواخت و ناچیز می شمرد. از هوس جسم پرهیز داشت؛ شدت خشم را نکوهش می کرد؛ می دانست که آنچه به مردم تعلیم می شود نمایش بیهوده ای ست و می گفت که سرزنش مردم که با خشونت همراه است روش نیکویی نیست، تأثیر نمی بخشد.
... [مشاهده متن کامل]
مارکوس آئورلیوس نقش برجسته ای در آخرین دوره جنگ های رم علیه اشکانیان داشت. او کتاب تأملات ( به انگلیسی: Meditations ) را در میان سال های ۱۷۰ تا ۱۸۰ در حالی که روم در حال جنگ بود، تألیف کرد.
مارکوس آئورلیوس فرمانروایی بود که فرمانروایی را دوست نداشت. او از کودکی علاقه مند بود که فیلسوف شود و همچنین او با مطالعه زندگی سقراط به وجد می آمد.
راستی و شرف برای او از قدرت و ثروت مهم تر بودند. او همچون روستایی ها لباس های ساده می پوشید و بر تخت های سخت و خشن می خوابید تا اینکه در هجده سالگی از عمرش عموی وی امپراتور آنتونیوس پیوس او را به ولیعهدی خود برگزید؛ و این شاهزادهٔ از دنیا بریده را وارد دنیایی کرد که آن را دوست نمی داشت.
مارکوس آئورلیوس تأملات خود را مثل بسیاری از فیلسوفان در پشت میز تحریر اتاق خویش ننوشته است؛ بلکه ثبت آن ها مربوط به سال های ۱۶۵–۱۷۵ در کارزار جنگ است. نبردی که به گفته مورخان با متجاوزگران قبایل سارماتی ها و … بوده است.
مطابق نوشتهٔ ویل دورانت می توان او را دید که پس از نبردی سخت در روز؛ شب هنگام در اردوگاه سربازان در نزدیکی یکی از آبریزهای فرعی دانوب در حالی که مقابل چادر خود آتش بزرگی برپا کرده است؛ دربارهٔ عمل و تصورات خود در آن روز می اندیشد:
«هنگام روز سرمتها ( یا سارماتی ها، آلمانی های بربر در آن ایام ) را تعقیب می کرد، و شب هنگام می توانست دربارهٔ ایشان با همدردی بنویسد. »
در نهاد او نیرویی بود که می بایست همواره کشش و کوشش از سرگیرد. همین که بیدار می شد خود را در تنگنا می یافت. افکاری به وی روی می آورد که آشفته اش می ساخت؛ دیگران به سبب آنچه آئورلیوس آن را نیکو می شمرد بر او ملامت روا می داشتند. از دربار خود رنج می برد؛ جامعه او را می آزرد؛ احساس خلاء می نمود؛ همه چیز را یک نواخت و ناچیز می شمرد. از هوس جسم پرهیز داشت؛ شدت خشم را نکوهش می کرد؛ می دانست که آنچه به مردم تعلیم می شود نمایش بیهوده ای ست و می گفت که سرزنش مردم که با خشونت همراه است روش نیکویی نیست، تأثیر نمی بخشد.