مارکسیسم - لنینیسم - مائوئیسم ( م - ل - م یا م ل م، به انگلیسی: M - L - M or MLM ) گرایشی نظری است که بر اساس مارکسیسم - لنینیسم و برخی از جوانب اندیشهٔ مائو تسه تونگ بنیان نهاده شده است. این گرایش نخستین بار در سال ۱۹۹۳ از سوی جنبش انقلابی انترناسیونالیستی رسمیت بخشیده شد.
... [مشاهده متن کامل]
مائوئیسم از دههٔ ۱۹۶۰ به بعد - زمانی که برخی از سازمان های مارکسیستی ضد تحریف گری ( آنتی ریویزیونیستی ) در شکاف چینی - شوروی طرف چین را گرفتند، تا ۱۹۹۳ - زمانی که جنبش انقلابی انترناسیونالیستی ( RIM ) به مارکسیسم - لنینیسم - مائوئیسم همچون مرحله ای تازه و بالاتر از مارکسیسم - لنینیسم رسمیت بخشید، به عنوان مترادف اندیشهٔ مائو تسه تونگ ( و یا همچنین مارکسیسم - لنینیسم اندیشهٔ مائو تسه تونگ ) در نظر گرفته می شد. این باعث انشعاب در جنبش مائوئیستی شد و پیروان اندیشهٔ مائو تسه تونگ با ترک کردن جنبش انقلابی انترناسیونالیستی ( RIM ) حول همایش بین المللی احزاب و سازمان های مارکسیست لنینیست ( نشریه بین الملل ) جمع شدند.
تئوری مشی توده ای بر بنیان تئوری حزب پیشتاز ولادیمیر لنین، استراتژی عمومی کردن ایدئولوژی انقلابی، تثبیت دیکتاتوری پرولتاریا و قویتر ساختن حزب را برای بنا نهادن سوسیالیسم معین می کند.
مشی توده ای می تواند در عبارت «از توده ها، برای توده ها» خلاصه شود و دارای سه جزء ( یا مرحله ) به شرح زیر است:
• گردآوردن عقاید گوناگون توده ها
• پردازش یا تمرکزبخشی به این عقاید از چشم انداز مارکسیسم انقلابی، در پرتوی منافع نهایی و درازمدت توده ها ( که خود توده ها کمتر بدان توجه می کنند ) ، و در پرتوی تحلیل علمی وضعیت عینی
• بازگرداندن این عقاید متمرکز شده به توده ها به صورت مشی سیاسی که به صورت بالفعل پیکار توده را در مسیر انقلاب ارتقا ببخشد
این سه مرحله می باید دوباره و دوباره به کار گرفته شود، و مکرراً عمل و دانش را به مرحله های بالاتر و بالاتری برساند.
استراتژی جنگ درازمدت خلق برای جنگ گریلایی عبارت است از:
• هر تلاشی در راستای مبارزه با بورژوازی در شرایط خاص خود، با استفاده از همان تاکتیک ها و استراتژی هایی که بورژوازی به کار می برد، به شکست منجر خواهد شد. ( مائوئیست ها استناد می کنند که جدای از انقلاب اکتبر، هر تلاش انقلابی مستقل که از جنگ متعارف بهره بگیرد، توسط بورژوازی به شکست انجامیده شده است )
• نمی توان پیش بینی کرد که چه زمانی شرایط عینی برای انقلاب وجود خواهد داشت؛ بنابراین شرایط ذهنی - به عنوان مثال آگاهی طبقاتی - می باید در روند پیشرفت شکل داده شود.
• تسخیر قدرت دولتی به یکباره در یک سقوط رخ نمی دهد. شرایط قدرت دوگانه در مرحلهٔ جنگ درازمدت خلق و هنگامی ظهور می کند که پیشاهنگ پرولتاریا بخش هایی از کشور را هم زمان با بورژوازی کنترل می کند.
• حزب اگر تجربهٔ نظامی در خودش نداشته باشد، نمی تواند به رهبری پرولتاریا در تسخیر قدرت امیدوار باشد؛ بنابراین تجربهٔ نظامی - مثلاً تجربهٔ به دست آمده در پیکار واقعی، حتی در مقیاسی محدود - می باید در روند پیشرفت تسخیر قدرت به دست بیاید. قدرت دوگانه، علاوه بر اینکه برای دیکتاتوری پرولتاریا ضرورت دارد، ( در کنار دانش مدنی، سوخت لازم برای تلاش های تبلیغاتی، مصالح کمکی برای حزب، و گسترش و توسعهٔ مشی توده ای ) در فراهم آوردن این تجربهٔ نظامی ارزش فراوانی دارد.

... [مشاهده متن کامل]
مائوئیسم از دههٔ ۱۹۶۰ به بعد - زمانی که برخی از سازمان های مارکسیستی ضد تحریف گری ( آنتی ریویزیونیستی ) در شکاف چینی - شوروی طرف چین را گرفتند، تا ۱۹۹۳ - زمانی که جنبش انقلابی انترناسیونالیستی ( RIM ) به مارکسیسم - لنینیسم - مائوئیسم همچون مرحله ای تازه و بالاتر از مارکسیسم - لنینیسم رسمیت بخشید، به عنوان مترادف اندیشهٔ مائو تسه تونگ ( و یا همچنین مارکسیسم - لنینیسم اندیشهٔ مائو تسه تونگ ) در نظر گرفته می شد. این باعث انشعاب در جنبش مائوئیستی شد و پیروان اندیشهٔ مائو تسه تونگ با ترک کردن جنبش انقلابی انترناسیونالیستی ( RIM ) حول همایش بین المللی احزاب و سازمان های مارکسیست لنینیست ( نشریه بین الملل ) جمع شدند.
تئوری مشی توده ای بر بنیان تئوری حزب پیشتاز ولادیمیر لنین، استراتژی عمومی کردن ایدئولوژی انقلابی، تثبیت دیکتاتوری پرولتاریا و قویتر ساختن حزب را برای بنا نهادن سوسیالیسم معین می کند.
مشی توده ای می تواند در عبارت «از توده ها، برای توده ها» خلاصه شود و دارای سه جزء ( یا مرحله ) به شرح زیر است:
• گردآوردن عقاید گوناگون توده ها
• پردازش یا تمرکزبخشی به این عقاید از چشم انداز مارکسیسم انقلابی، در پرتوی منافع نهایی و درازمدت توده ها ( که خود توده ها کمتر بدان توجه می کنند ) ، و در پرتوی تحلیل علمی وضعیت عینی
• بازگرداندن این عقاید متمرکز شده به توده ها به صورت مشی سیاسی که به صورت بالفعل پیکار توده را در مسیر انقلاب ارتقا ببخشد
این سه مرحله می باید دوباره و دوباره به کار گرفته شود، و مکرراً عمل و دانش را به مرحله های بالاتر و بالاتری برساند.
استراتژی جنگ درازمدت خلق برای جنگ گریلایی عبارت است از:
• هر تلاشی در راستای مبارزه با بورژوازی در شرایط خاص خود، با استفاده از همان تاکتیک ها و استراتژی هایی که بورژوازی به کار می برد، به شکست منجر خواهد شد. ( مائوئیست ها استناد می کنند که جدای از انقلاب اکتبر، هر تلاش انقلابی مستقل که از جنگ متعارف بهره بگیرد، توسط بورژوازی به شکست انجامیده شده است )
• نمی توان پیش بینی کرد که چه زمانی شرایط عینی برای انقلاب وجود خواهد داشت؛ بنابراین شرایط ذهنی - به عنوان مثال آگاهی طبقاتی - می باید در روند پیشرفت شکل داده شود.
• تسخیر قدرت دولتی به یکباره در یک سقوط رخ نمی دهد. شرایط قدرت دوگانه در مرحلهٔ جنگ درازمدت خلق و هنگامی ظهور می کند که پیشاهنگ پرولتاریا بخش هایی از کشور را هم زمان با بورژوازی کنترل می کند.
• حزب اگر تجربهٔ نظامی در خودش نداشته باشد، نمی تواند به رهبری پرولتاریا در تسخیر قدرت امیدوار باشد؛ بنابراین تجربهٔ نظامی - مثلاً تجربهٔ به دست آمده در پیکار واقعی، حتی در مقیاسی محدود - می باید در روند پیشرفت تسخیر قدرت به دست بیاید. قدرت دوگانه، علاوه بر اینکه برای دیکتاتوری پرولتاریا ضرورت دارد، ( در کنار دانش مدنی، سوخت لازم برای تلاش های تبلیغاتی، مصالح کمکی برای حزب، و گسترش و توسعهٔ مشی توده ای ) در فراهم آوردن این تجربهٔ نظامی ارزش فراوانی دارد.
