مارپیچ رفتن


معنی انگلیسی:
corkscrew, gyrate, spiral, swerve, twirl, weave, wind, wriggle, worm
snake

مترادف ها

snake (فعل)
خزیدن، مارپیچی بودن، دارای حرکت مارپیچی بودن، مارپیچ رفتن

فارسی به عربی

افعی

پیشنهاد کاربران

بپرس