مارو

لغت نامه دهخدا

مارو. ( اِ ) به معنی مادر است که والده باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || به زبان هندی نام مقامی است از موسیقی. ( برهان )( آنندراج ). نام نوایی از موسیقی. || نام آلتی از موسیقی. || طبل. ( ناظم الاطباء ).

مارو. ( اِ ) الوف الوف الوف الوف الوف ، در مراتب شانزده گانه عدد نزد فیثاغوریین.( رسائل اخوان الصفا، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

کلمان شاعر فرانسوی ( و. کاهور فرزند شاعری بوده بنام ژان مارو و بقواعد و ترتیبات شعر قرون وسطی وفادار ماند . از منظومه های او عبارتند : [ منظومه به لیون ژامه ] و [ منظومه برای شاه ] .
الوف الوف الوف الوف الوف در مراتب شانزده گانه عدد نزد فیثاغوریین

گویش مازنی

/maaroo/ گاو ماده ی پیشانی سفید

دانشنامه عمومی

مارو، روستایی در دهستان لاتیدان بخش کهورستان شهرستان خمیر در استان هرمزگان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۳۰۹ نفر ( ۸۹ خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس مارو

مارو (خواننده پرتغالی). مارو ( به انگلیسی: Maro ) ( زاده ۳۰ اکتبر ۱۹۹۴ ) خواننده و ترانه سرا پرتغالی است.
او نماینده پرتغال در یوروویژن ۲۰۲۲ بود.
عکس مارو (خواننده پرتغالی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

رضا گلین شریف دینی
مارو: در زبان محاوره فارسی به معنی �مار رو نگاه کن� هم به کار می رودکه در مواقع تعجب و شگفتی بیان می شود. برای مثال؛ مارو باش چی فکر می کردیم چی شد.
مارو ( Maru ) در زبان سانسکریت به معنی صحرا و بیابان است

بپرس