مارم

لغت نامه دهخدا

مارم. [ رُ ] ( اِخ ) قریه ای است میانه شمال و مغرب فین. ( فارسنامه ناصری ). دهی از دهستان فین است که در بخش مرکزی شهرستان بندرعباس واقع است و 1471 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان فین بخش مرکزی شهرستان بندرعباس ۸۵ کیلومتری شمال باختری بندرعباس . کوهستانی گرمسیر ۱۴۷۶ سکنه . محصول : خرما و مرکبات .
قریه ایست میانه شمال و مغرب فین

پیشنهاد کاربران

مارم =م آرم
درزبان لکی به معنای فعلی /می آورم /می باشد .
مارم =می آورم ماریم /ماریمن=می آوریم
مارین =می آوری مارینان =می آورید
ماره =می آورد. مارن=می آورند

بپرس