مارْسِل، گابْریِل (۱۸۸۹ـ۱۹۷۳)(Marcel, Gabriel)
مارْسِل، گابْریِل
فیلسوف اگزیستانسیالیست و نمایش نامه نویس فرانسوی. خود را نوسقراطی می دانست تا رویکرد دینی خود را از اگزیستانسیالیسم غیردینی ژان پل سارتر متمایز کند. همانند اغلب اگزیستانسیالیست ها عمیقاً متأثر از کی یرکگور بود و بسیاری از مضامین مهم آثارش، نظیر انسان زائر و مطلق چونان موجودی شخصی و عاشق، کاملاً مذهبی اند. او در ۱۹۲۹ کاتولیک شد. اغلب اندیشه های فلسفی و هنری مارسل بر تمایز میان مفهوم «مسئله» و مفهوم «راز» استوار است. اولی طبیعتی بیرونی و دومی طبیعتی شخصی دارد. مسئله، مشکلی است که از طریق «تأمل اولیه» که انتزاعی، تحلیلی و عینی است، حل می شود و پس از حل، علاقۀ به آن زایل می شود. اما راز هرگز تماماً حل نمی شود و همیشه زنده و جذاب باقی می ماند. به رازها می توان در «تأمل ثانویه» نزدیک شد که نه با اوبژه ها بلکه با حضور موجود سروکار دارد و به معناهای زندگی خود شخص ارتباط می یابد. نمونه ای از «تأمل ثانویه» رابطۀ انسان با بدن خویش یعنی تجسد است که همانند رابطه اش با جهان در قالب های اندیشۀ انتزاعی تبیین شدنی نیست و راز باقی می ماند. اما راز به هیچ وجه مترادف با ابهام و ناشناختنی نیست. تأمل ثانویه، ما را در حضور بی واسطه و توأمان شناخت و هستی قرار می دهد. راز چیزی است که ما خود را در آن درگیر می یابیم، آن هم نه جزیی و از جهات معیّن و مخصوص از خودمان، بلکه درگیر با تمام وجود به گونه ای که وحدتی را تحقق می بخشیم که بنا به تعریف هرگز نمی تواند خودش را درک کند و فقط می تواند موضوع خلاقیت و ایمان باشد. در راز، مرز میان «در من» و «در برابر من» زایل می شود. از آثارش ژورنال مابعدالطبیعی (۱۹۲۷)؛ انسان زائر (۱۹۴۴)؛ راز هستی (۱۹۵۱).
مارْسِل، گابْریِل
فیلسوف اگزیستانسیالیست و نمایش نامه نویس فرانسوی. خود را نوسقراطی می دانست تا رویکرد دینی خود را از اگزیستانسیالیسم غیردینی ژان پل سارتر متمایز کند. همانند اغلب اگزیستانسیالیست ها عمیقاً متأثر از کی یرکگور بود و بسیاری از مضامین مهم آثارش، نظیر انسان زائر و مطلق چونان موجودی شخصی و عاشق، کاملاً مذهبی اند. او در ۱۹۲۹ کاتولیک شد. اغلب اندیشه های فلسفی و هنری مارسل بر تمایز میان مفهوم «مسئله» و مفهوم «راز» استوار است. اولی طبیعتی بیرونی و دومی طبیعتی شخصی دارد. مسئله، مشکلی است که از طریق «تأمل اولیه» که انتزاعی، تحلیلی و عینی است، حل می شود و پس از حل، علاقۀ به آن زایل می شود. اما راز هرگز تماماً حل نمی شود و همیشه زنده و جذاب باقی می ماند. به رازها می توان در «تأمل ثانویه» نزدیک شد که نه با اوبژه ها بلکه با حضور موجود سروکار دارد و به معناهای زندگی خود شخص ارتباط می یابد. نمونه ای از «تأمل ثانویه» رابطۀ انسان با بدن خویش یعنی تجسد است که همانند رابطه اش با جهان در قالب های اندیشۀ انتزاعی تبیین شدنی نیست و راز باقی می ماند. اما راز به هیچ وجه مترادف با ابهام و ناشناختنی نیست. تأمل ثانویه، ما را در حضور بی واسطه و توأمان شناخت و هستی قرار می دهد. راز چیزی است که ما خود را در آن درگیر می یابیم، آن هم نه جزیی و از جهات معیّن و مخصوص از خودمان، بلکه درگیر با تمام وجود به گونه ای که وحدتی را تحقق می بخشیم که بنا به تعریف هرگز نمی تواند خودش را درک کند و فقط می تواند موضوع خلاقیت و ایمان باشد. در راز، مرز میان «در من» و «در برابر من» زایل می شود. از آثارش ژورنال مابعدالطبیعی (۱۹۲۷)؛ انسان زائر (۱۹۴۴)؛ راز هستی (۱۹۵۱).
wikijoo: مارسل،_گابریل_(۱۸۸۹ـ۱۹۷۳)