مارس کردن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ( نرد ) بردن در بازی نرد بطوری که هم. مهره هایخود را بردارند و حریف نتواند هیچ مهره را خارج کند .

مترادف ها

gammon (فعل)
لاف زدن، مارس کردن، سردواندن، نمک زدن و دودی کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس