مارز

لغت نامه دهخدا

مارز. ( اِخ ) یکی از دهستانهای نه گانه ٔبخش کهنوج شهرستان جیرفت است. این دهستان در جنوب خاوری کهنوج واقع است شمال آن دشت و شن زار و جنوب آن کوهستانی است. رودخانه آورتین از کوههای بشاگرد سرچشمه می گیرد و این دهستان را مشروب می سازد. این دهستان از 32 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته و در حدود 1000 تن سکنه دارد و خرمای آنجابخوبی معروف است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

مأرز. [ م َءْ رِ ] ( ع اِ ) ( از «ارز» ) جای پناه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). پناه جای و محل پناه و پناهگاه. ( ناظم الاطباء ). ملجاء. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

جای پناه

پیشنهاد کاربران

کار اشتباهی را انجام میدی که بعد تو چشات میگن
شکست و ناکامی کسی را به رخ او کشیدن
مارز. . . . . . مارز دادن . . . . . . یک لغت ریشه دار و کهن پارسی است . در چم ناسپاسی و نکوهش. . . تهمت. . . . . . است.

بپرس