مارز
لغت نامه دهخدا
مأرز. [ م َءْ رِ ] ( ع اِ ) ( از «ارز» ) جای پناه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). پناه جای و محل پناه و پناهگاه. ( ناظم الاطباء ). ملجاء. ( اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
کار اشتباهی را انجام میدی که بعد تو چشات میگن
شکست و ناکامی کسی را به رخ او کشیدن
مارز. . . . . . مارز دادن . . . . . . یک لغت ریشه دار و کهن پارسی است . در چم ناسپاسی و نکوهش. . . تهمت. . . . . . است.