خروشان و کفک افکنان و سلیحش
همه ماردی گشته و خنگش اشقر.
خسروی.
نماز شامگاهی گشت صافی ز روی آسمان ابر معکن
چو بردارد ز پیش روی اوثان
حجاب ماردی دست برهمن.
منوچهری ( از آنندراج ).
|| هرچیز سرخ را هم گفته اند. ( برهان ).- شراب ماردی ؛سلیل. ( از منتهی الارب ، ذیل سلیل ). رجوع به سلیل شود.